مرا آنگونه باور کن که در قلبت نهان کردی
خدا داند ، تو هم دانی که بی تو مثل مردابم
سبکبارم به کوی تو،چو می خوانی به بالینت
تو رونق می دهی نرخم ،دگر آن دُرّ ِ کمیابم
به چشمانم شوی ساکن مگر من نور میخواهم؟
اگر دنیا شود ظلمت،تویی آن نور مهتابم
مثال باغ پاییزی که آب از آسمان گیرد
عطش بر من نمی تازد ز لبهایت چه سیرابم
منم مضروب مژگانت نگاهت گر به زیر افتد
ز شرم خود نمی نالم شبیه زخم سهرابم
نه از رومم نه از زنگم چرا راه جفا گیری؟
بسان آبِ جمع گشته نه رودم من نه تالابم
به یمن عشق نایابت هزاران جلوه میگیرم
منم رویا...منم دریا...فراوان است القابم
نازبانو#