2777

دختربارونی66 #

برای هشتگ "دختربارونی66" 27 مورد یافت شد.

سلام روزتون بخیر🌻 

مصرع چهارم و پنجم هر دو از ی غزل هستن و

من کنار هم ازشون استفاده کردم. 

غزل زیبایی از حسین منزوی عزیز که من بی نهایت 

عاشق شعرهاشون هستم.

چالش🌻🌻🌻 


دوباره می نویسمت کنار بیت آخرم 

به قطره های اشک خود به سطرهای دفترم 


صدای گریه های من شکسته بغض آسمان 

به آه و ناله های خود به شهر تو مسافرم 


شبی به خواب دیدمت میان تنگ کوچه ها 

صدا زدم تو را به شعر به شورهای در سرم 


چه مه گرفته ی کوچه ای سکوت بود و بهت من 

ز تب بسوخت تا سحر از این خیال پیکرم 


در آسمان عشق من، رخت مثال ماهتاب 

منم که در نگاه تو به کوچکی چو اخترم 


خیال می کنی شدی، رها ز عشق من ولی 

همیشه در خیال تو نشسته و برابرم 


دوباره می نویسمت به بیت های آخرم 

تو رفته ای به دورها و من هنوز شاعرم...   


        دختربارونی66#    

@مهریماهم‍  بیا ادامه ی شعرمون😄 

خنده کن باران من خنده ات زیباتر است 

خنده کن زیرا که عشق از نگاه تو تر است 


شهد شیرین تر ز قند خنده کن بر روزگار 

خنده ات مینای ناب چشم هایت ساغر است 


بر کویر خشک دل خنده ات جاری شده 

کرده ای دریا دلم عشق تو چون گوهر است 


عطر خوب عاشقی بارد از هر خنده ات 

قطره قطره خنده هات بی نهایت دلبر است...


   دختربارونی66#     

چالش با مصرع پنجم 🌻


لبخند حلالت باد خوشمزه ی  دیوانه 

کردی دل عاشق شاد با خنده ی مستانه 


با معجز لبخندت کولاک به پا کردی 

دلبر شده ای جانا آن دلبر جانانه 


روشن شده این خانه از ناز نگاه تو 

شیرینی لبخندت زیبایی کاشانه 


احوال دلم گشته چون موی پریشانت 

مانده ست به دل حسرت زلفت بزنم شانه 


تو نو گل زیبایی خندان شده باغ از تو 

جادوی تبسم هات گیرایی گلخانه 


مهتاب "تر" از باران آن صورت زیبایت 

گاهی به دلم سر زن گشته ست چو ویرانه  


مستم ز نگاه تو زان باده ی لبخندت 

" من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه" 


   دختربارونی66#     




سایه ی توست پشت پنجره یا باز غرق اوهامم 

امروز هم نیامدی 

گفته بودم از انتظار می ترسم 

از فراموش شدن 

گفته بودی تا نهایت دوست داشتن با توام 

تا نهایت عاشقی ... 

حالا رفته ای و من اینجا در نبود تو در سکوت 

بیکران خانه ی تنهایی ام  با در و دیوار 

حرف می زنم، با پنجره درد و دل می کنم 

نوشته هایت را چسبانده ام به دیوار ، به آینه ،به کمد 

لباس هایم، هر کجا را نگاه می کنم می بینم شان 

《 محبوب شیرینم امروز سه شنبه دوم اردیبهشت حالم 

کمی بهتر است، نگرانم نباش تو خوب باش ، بگو ،بخند 

شادی کن ، زیبا باش و زیباتر》

خواندن این دو سطر کافی ست تا قلب بیقرارم 

شیون آغاز کند و بیچاره چشم هایم... 

کجایی؟ چه می کنی؟ به چه فکر می کنی؟ 

دستم را بگیر و حرف دلت را با انگشتان من روی کاغذ 

بنویس ، بنویس در نبود من چه می کنی؟ 

هنوز عکس هایم روی دیوار خانه ات آویزان است؟ 

هنوز هم هر صبح که از خانه بیرون می زنی روی آینه ی 

تنهایی ات برایم یادداشت می نویسی ؟ 

هنوز هم مادرت می گوید دیوانه او که نیست او که نیامده ؟

هنوز هم می گویی هست می آید؟

هنوز هم دیوانه مانده ای؟ 

بنویس ، حرف دلت را با انگشتان من بنویس 

امروز هم نیامدی 

اینجا هر صدایی مرا به شک می اندازد که صدای 

قدم های توست 

عشق را در کدام گوشه از قلبت مخفی کرده ای 

چشم هایم را چگونه نمی بینی ؟ 

صدایم را چگونه نمی شنوی؟

چشم هایت را هم ببندی باز مرا می بینی 

گوش هایت را هم بگیری مرا می شنوی

من درون توام در ذهن توام در روح تو 

من خود توام...

از خود چگونه فرار می کنی 

رازت را به من بگو 

دردت را با من تقسیم کن 

دستم را بگیر و نامم را صدا بزن با آن لحن خسته ی 

همیشگی 

بگو خسته ام فرشته! 

تا آرامشت باشم 

بگو دلتنگم تا برایت شعر بخوانم 

دستت را به من بده 

خستگی ات را در جان من بریز 

دردت را با من تقسیم کن 

اما از من دور نشو...🌻    

   

     دختربارونی66#     

سلام روزتون بخیر و نیکی🌷🌷🍀🌷🌷🍀🌷🌷

چالش شعر🌻


هر چه کنم نمی شود تا بروی تو از دلم 

برده ای از نظر مرا من به تو باز مایلم 


نور نگاه تو شده روشنی وجود من 

هست در آسمان دل روی تو ماه کاملم 


کوچه به کوچه در به در جسته ام از نشان تو 

مسکن تو دل من است من ز تو باز غافلم 


نیست شدم در این جهان سوختیم تو خانمان 

کی برسی به داد من ساده کنی تو مشکلم 


کشتی عمر من ببین کج شده در بحر غمت 

رام بکن تو وحشتم امن رسان به ساحلم 


آرزویم وصال توست عشق بتان بهانه است 

گوی که بعد از این جهان دیدن توست حاصلم 


درگه پادشاهی ات هست امید بی کسان 

ساده مران از این درم رحم نما که سائلم... 


       دختربارونی66#     


قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم 

به تو و حس نجیب تو خیانت نکنم 


قول دادم نشوم خسته از این دلتنگی 

پیش بیگانه ز غم هات شکایت نکنم 


اشک ریزم به نهان پیش همه خندم من 

به کسی قصه ی عشق تو روایت نکنم 


عهد بستم که چو مجنون ره صحرا گیرم 

با کسی جز دل رنجور رفاقت نکنم 


آه و حسرت شده از عشق نصیبم اما 

تا قیامت به خدا حس ندامت نکنم... 


          دختربارونی66#     

گریه راه نفسم بسته چه بی تابم من 

دست لرزان دلم گیر و بگو خوابم من 


کی از این وحشت و کابوس رهایی یابم

زخمه ها می زنی و ناله ی مضرابم من 


چو گل تشنه بدم تشنه ی دیدار رخت 

دیگر اکنون ز غم هجر تو سیرابم من 


ماه شب های سیاهم ز پس ابر درآ 

وه چه تاریک شبی دارم و مردابم من 


نگران دل من باش که دریای غمت 

موج ها می زند و داخل گردابم من 


زود و آشفته خودت را به من خسته رسان 

چون حبابی نگران در دل سیلابم من 


ناگهانی برس از راه و بگو عشق سلام 

پر شو از جام نگاهم که می نابم من ... 


      دختربارونی66#     

سلام روز همگی بخیر🌿🌿🌿

چالش شعر🌻🌼🌻🌼

نفس یار مسیحایی من صبح بخیر 

ای قرار دل دریایی من صبح بخیر 


صبحم آغشته به آن عطر خیال گرمت 

عشق رویایی و تنهایی من صبح بخیر 


کرده ای سبز وجودم به نگاه سبزت

رونق باغ و شکوفایی من صبح بخیر 


چشم خود باز کنم رو به جهان عشقت

نگهت صبح تماشایی من صبح بخیر 


هر نگاه تو مرا گشته جهانی زیبا 

دیده ای یار به شیدایی من؟ صبح بخیر 


در سکوت سحرم اشک به فریاد آمد 

اجر و پاداش شکیبایی من صبح بخیر 


باز کن پنجره تا عطر خیالت بوزد 

تا پریشان شود این خاطر سودایی من صبح بخیر 


 دختربارونی66#     



دارم از دلتنگی می نویسم از روزهای آفتابی اما سرد و 

بی روح پاییز 

او که داغ ترین روزهای عاشقی ام را با خود برد

او که احساس باران خورده ام را ندید، او که چشم بست 

و گذشت ... 

او که فرشته ی دل شکسته اش را تنها گذاشت او که 

می گفت بلند پرواز نکن فرشته ! 

من زمینی ام نمی توانم مثل تو بالا بالاها بپرم 

دستم را ول نکن گمم نکن ... 

حالا کجاست ببیند فرشته اش سقوط کرده روی زمین 

افتاده درمانده و تنها با بال های شکسته با قلبی خسته 

و چشمانی که در انتظار هی می بارد و می بارد و 

می بارد... 

دلم تنگ شده برای او 

برای خودم 

برای فرشته بودنم 

بال هایم کو؟ چرا دیگر رویای پرواز نمی بینم؟ 

چرا او را ندارم ؟ 

چرا اشک هایم به جای شانه های مهربانش 

بالش سرد را بوسه می زنند؟ 

هاااااااای کجایی عشق فراموشکار؟ 

مرا به میهمانی آغوشت نمی بری چرا؟ 

آنجا که نوازش و بوسه شیرینی مجلس بود 

آنجا که زیباترین موسیقی صدای قلب هامان بود... 

ببین چه تهی شده ام 

از تو 

از خودم 

از عشق 

ببین چه سردم 

ببین یخ بسته ام 

ببین گم شده ام 

بیا و دوباره مرا پیدا کن...🌟 


     دختربارونی66#    


سلام روز همگی بخیر🌿🌿🌿🌿

چالش شعر🌻


قلبم به هوای تو تلاطم دارد 

دریا شده با ماه تفاهم دارد 


ترک خور و خواب و راحتی ها کرده 

میلی نه به زندگی نه مردم دارد 


با هر که ز عاشقیت منعش کرده 

دشمن شده و  حس تخاصم دارد 


قصدش شده جدی که دیوانه شود 

انگار که این قصه تداوم دارد 


گوید که تو عاشقش شدی می دانم 

عقلش شده پامال و توهم دارد...   


     دختربارونی66#  

داغ ترین های تاپیک های امروز