گریه راه نفسم بسته چه بی تابم من
دست لرزان دلم گیر و بگو خوابم من
کی از این وحشت و کابوس رهایی یابم
زخمه ها می زنی و ناله ی مضرابم من
چو گل تشنه بدم تشنه ی دیدار رخت
دیگر اکنون ز غم هجر تو سیرابم من
ماه شب های سیاهم ز پس ابر درآ
وه چه تاریک شبی دارم و مردابم من
نگران دل من باش که دریای غمت
موج ها می زند و داخل گردابم من
زود و آشفته خودت را به من خسته رسان
چون حبابی نگران در دل سیلابم من
ناگهانی برس از راه و بگو عشق سلام
پر شو از جام نگاهم که می نابم من ...
دختربارونی66#