تو دلت خواست که بری بیخودی گردن من ننداز تو دلت خواستکه ولی دیگه همه لباساتم که عمدا باز
تو دلت خواست که بچرخی لای همه مردای این شهر تو دلت خواسته همیشه دلت میخواد هر بار که این شب
تو خراب کردی یهو طوفان زد به آبادی بحث یه گل دو گل نی همه باغ به چخ دادی
این انقلاب تو کردی توی این خونه و رفتیو هرچی قبضه به ما دادی
تو دلت خواست که بشی درگیر حواشی رفتنی بودی از اول و نشد که هرزه نباشی
تو خواستی که عوض شی هرکاری کنی همینی واسم آرامش نذاشتی و خب این چیز کمی نیست
بیخودی گردن من ننداز لاشی بازیات بیخودی گردن من ننداز
بیخودی حرف از عشق نزن هیس خاموش بیخود به سرت نزنه پرواز