اسی بزار یه چیز برات تعریف میکنم من یه فامیلی دارم دوتا عروس داره بعد اینا همشون یجا هستن یعنی تو یه حیاط خیلی خیلی بزرگ هر کدوم یه دستگاه جدا زدن واسه خودشون
حالا عروس اولی که زن پسر بزرگست از اولش دست به سیاه و سفید نزد اصلااااا یعنی کار خودشم مینداخت گردن بقیه خانواده اون فامیل ما یعنی پدر و مادر و خود شوهرش گیر سه پیج دادن که باید چادری شی کوتاه نیومد گفت ازدواج کردم برده که نشدم همه چیم به انتخاب بقیه باشه اینم گوش نکرد هرچیم بش گفتن شده جنگ راه بندازه مینداخت ولی کوتاه نمیومد از حرفش جایی هم میخواد بره در خونشو قفل میکنه کلیدشم دست کسی نمیده و میره البته بی احترامی نمیکنه به کسیا ولی اجازه همه چیش دست خودشه ولاغیر
حالا عروس دومس که زن پسر کوچیکست از روز اولی که اومده تو اشپز خونه رفته کار همرو کرده اخه یه اشپزخونه بزرگ تو حیاط زدن کلا کاراشون تت اونه مال تو خونشون دکوریه هرچی شوهرش و پدر و مادر شوهره بش گفتن هی چشم چشم کرد حجابش اخلاقش همه چیشاااا در برابر همه چی ساکت موند جاییم میخواد بره کلید خونشو میده دست مادرشوهره مادرشوهره هم هنرو ورمیداره میریزه تو خونهه بریز و بپاشو کل وسایلاشو میگردنو استفاده میکنن و داغون میکننو ...
عروس اولی کسی جرات نداره چیزی چه جلو روش بگن چه پشت سرش حتی شوهرش کار هیچکسم جز خودش نمیکنه کل عالمم دوسش دارن
عروس دومی هم همه عذر میخوام سوارش میشن همشم جلو بقیه باهاش مثه اسکلا رفتار میکنن پشت سرشم همه میگن نگاه چه خره تو سری خور همست هیچکسم کمکش نمیده البته دروغ نگم تنها چیز خوبی که داره اینه که فقط مادرشوهرش سرش تو رختخوابش نیست شوهرشم وقتی کسی میاد خونشون هی شروع میکنه دستور دادن بهش که یعنی خیلی زنش گوش گیر حرفشه و بله قربان گوشه اینم عاقبت کار خیر و محبت