چندماه بعد شمارمو به دوستش داده بود و اونم زنگ زد باهاش رفیق شدم میدونستم منو ج.ن.د.ه میبینه و غیر از این چیزی نمیخاد بارها رفتم براش و یه روز ازم خواست یکی دیگه از رفیقاشم باشه😏 من همش 17 سالم بود نمیدونم چجوری وجدانشون اجازه میداد اخه زنهای اینکاره که زیاد بودن چرا من؟ کات کردم و همش تموم شد 18 سالگی ازدواج کردم شوهرمو خیلی دوس داشتم و دارم همیشه عذاب وجدان داشتم بابت کارام و گذشتم و خودمو مایه ننگ شوهرم میدونستم مخصوصا که یه بار یه جایی که با شوهرمم بودم با یکی از اون عوضیا روبه رو شدم و از خجالت میمردم 19 سالگی باردار شدم که مشکل داشت و سقطش کردم همش حس میکنم تاوان دل شکسته اون زن بود