2726
عنوان

کاربر هانی خانومم بیاید داستان زندگیمو واستون بگم

| مشاهده متن کامل بحث + 5249 بازدید | 227 پست

مدرسه ها شروع شده بود اما من توان درس خوندن نداشتم هر روز و هر شب فقط تو فکر سپهر بودم هنوز امید داشتم به این که اونم منو میخاد 

۲۸ مهر بود شب تولدش با هزار تا بد بختی نت جور کردم و رفتم اینستاش پروفایلشو که دیدم انگار که دنیا رو بهم دادن 

یه عکس بود که فکر میکنم روش نوشته بود کاش تو هم مرا بخاهی و این چیزا درست یادم نیست ولی فکر کنم همین بود 

با خودش صحبت نکردم اما به داداشش اس دادم و گفتم سپهر که تو قید و بند عشق و عاشقی نبود داستان چیه?

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

میشه تند بذاری ما داریم میخونیم هی نپرس میخونین یا نه

میشه لطفا واسه خونه دار شدنمون و حل مشکلاتمون یه دعا یه صلوات یا هرچی که دوست داشتین انجام بدین 😊😊😊دوستای خوبم امیدوارم و از ته دلم میخواد شما هم به ارزوهای قشنگتون برسین و اگر مشکلی دارید برطرف شه😇😇😇

(ای کاش هیچ وقت جوابمو نمیداد ) گفت سپهر عاشق زهرا شده و زهرا هم سپهرو میخاد اما نمیتونه بهش بگه . 

دنیا رو سرم آوار شد هیچ چی حالیم نبود دختره رو میشناختم یکی از دوستای مشترکمون بود دختر خوب و خانومی بود یک سال از سپهر کوچیک تر بود . 

اما دل من چی میشد منی که ۵ ماه از زندگیمو فقط به عشق اون صبح کرده بودم . 

اون روزا اصلا حال خوبی نداشتم . کم کم گذشت و بادلم کنار اومدم 

با زهرا هم صحبت کردم و مطمعن شدم اونم سپهر میخاد

2728

گذشتم از همه چیزم از دلم و از عشقم و سپهر واسم شد برادر و زهرا هم شد خواهرم

و با وجود سن کمم بزرگ تری کردم واسشون و با هر بدبختی بود به هم رسوندمشون من تو اوج بچگی بزرگ شدم و بزرگ تری کردم واسه دوستم و کسی که با تمام وجود می پرستیدمش خیلی سخت بود خیلی .

(اما بماند که همین آقا سپهر سر یه دعوای ساده چقدر به خودمو خونوادم توهین کرد و فحش داد. نمک خورد نمکدون شکست)

گذشتم از همه چیزم از دلم و از عشقم و سپهر واسم شد برادر و زهرا هم شد خواهرم و با وجود سن کمم بزرگ ت ...

واقعا پسر بیشعوریه..من بودم برای همیشه هم با سپهر هم زهرا کات میکردم با وجود همه چی.

بزااااااااار خو بقیش رو😡😡😡

قطره# _چکونی😑

الهی عظم البلاء''..خدایاگرفتاری بزرگ شد..".وانت المستعان...وتویاری دهنده ای...🌸خدایا منم مادر بشم ب زودی...منتظرم نزار🌸تویی ک الان داری امضام رو میخونی...✅برا حاجتم یدونه صلوات میفرستی؟ممنون💜

همین موقع ها بود که سر یه سوء تفاهم بابام فهمید که دوباره با سپهر در ارتباطم و باز روز از نو و روزی از نو . 

اما این دفعه نشکستم چون مطمعن بودم که من کار اشتباهی نکردم و دیگه ما رو خط قرمز خانواده نزاشتم . دیگه خانوادمم زیاد محلم نمیزاشتن 

(چقدر کسایی که همخونم بودن بهم انگ خراب بودن زدن و ریختم تو دلم و دم نزدم) 

بازم گذشت و سپهر با زهرا خوش بود هر روز با هم بیرون بودن و کنار هم خوشحال بودن

زود باش ما منتظریم

دختر قشنگم میدونم لیاقت بغل کردن و بوسیدنتو نداشتم قلب نازنینت طاقت نیاورد از ناشکری های من منو ببخش اغوش خدا واست جای بهتریه تا من عزیزکم اون دنیا منتظر میمونم تا بیای پیشم ببخشید نتونستم بوست کنم مامان منو ببخش 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730