ن گلم من کنایه نزدم بحث سر رسم و رسوم بود گفت شما عیدی ندادین ب من
من توضیح دادم ک رسم ما عیدی بعد عید تو عید دیدنیه
و فکر میکردم مسئله حل شده منتها بعد چند ماه دوباره یاداوری کرد ک خانوادم ناراحت شدن ک عیدی ندادین و من جبران میکنم ایت کم لطفی خانوادتو منم یاداوری کردم ۵ نورد شما طبق رسم و رسومات عمل نکردین ۱ بارم ما
اما ایشون برای ۵ بار هر کدوم ی بهونه اوردن
بحث سر انتظار داشتن از خانواده منه درحالیکه خودشون رعایت نمیکردن
این ی نمونه از درگیری های ما بود اما عامل بهم خوردن نامزدی دخالت مادرش بو بعد قهر من و علی ز زدن ک مارو اشتی بده اما مدتم منو مقصر میدونستن و اخرش گفتن زن باااااید سنگ زیر باشه تو زندگیش و من گفتم ن من بی دلیل سنگ زیر نمیشم این حرف باعث شد عصبانی بشه و توهین بکنه ک این توهین باعث شد بیشتر درباره نامزدی فکر کنم و تصمیم بگیرم تموم کنم
چون خودش و خانوادش زبون نرمی دارن اما پر از تیکه و نیش و کنلیه و ... ک من نمیتونستم جواب تیکه هایی ک با فدات شم گلمو بارم میکردنو بدن و این باعث میشد افسرده بشم حالم بد بشه تو رابطه
دلیلش برا نیومدن ب تولدمم گفت دستم خالیه نمیتونم بیام
ما ۶۰۰ کیلومتر از هم دور بودیم