من یکدفعه برای چُرت بعد از ظهر به پشت خوابیده بودم و سردم بود برای همین پتو رو هم انداخته بودم رو سرم.
از شانس من بختک افتاد روم و اون حالت فلج شدن همراه شد با حس خفگی و همون بحث ترس از محیط بسته و تنگ!
واقعا حس کردم کارم تمومه! انقدر تو ذهنم زور زدم و فریاد زدم تا تونستم از اون حالت و تخت بپرم بیرون