2737
2739
عنوان

بیاین خاطرات حیوونی تعریف کنیم

| مشاهده متن کامل بحث + 1293 بازدید | 128 پست
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2742
جغد فوق العاده زیباس. عاشق چشمای جغد و گربه ام دلم میخواد حرکت نکنن ساعتها خیره بشم به چشماشون

من که خیلی می ترسم ازش . عقاب شیر . گرگ . اسب وحشی رو خیلی دوست دارم خیلی حس باشکوه بودن میدن

من یه مورچه برداشته بودم انداخته بودم تو یه شیشه در بسته.واسش نون خشک میریختم.مثلا بهش غذا میدادم.مث ...

اوخی. یه بنده خدایی میخواست آبجیشو اذیت کنه رو کاغذ چسب ریخته بود مورچه هارو چسبونده بود.بعد چند دقیقه اومده به آبجیش گفته کاغذو بده چنگیز مورچه خونگی خودمم قاطی اونا چسبیده 😐

همہ چے درست میشہ 32ـُــــم همین مـاه ساعتِ 25:00
2740
اوخی. یه بنده خدایی میخواست آبجیشو اذیت کنه رو کاغذ چسب ریخته بود مورچه هارو چسبونده بود.بعد چند دقی ...

چرا قدیما انقد ساده بودیم؟؟؟

کینه ای نیستم ولی الزایمرم ندارم.
من یه مورچه برداشته بودم انداخته بودم تو یه شیشه در بسته.واسش نون خشک میریختم.مثلا بهش غذا میدادم.مث ...

من میدونی چ کار میکردم؟ خیلی با مورچه ها کارای عجیب کردم. اول راهنمایی بودم ظهرا حوصله ام سر میرفت. یه ظرف شیشه ای در دار می اوردم خاک میریختم توش بعد در شیشه رو سوراخ میکردم توش مورچه مینداختم حدودا ۵۰ تا اینطوریا بعد درشو میبستم. اول یک کم توهم وول میخوردن ولی بعد سریع دست بکار میشدن و تو خاک شیشه سوراخ درست میکردن. بلد از ی زمانی میومدم شیشه رو نگا میکردم ببینم چیکار کردن کلی تونل درست میکردن و تیکه های نونو میبردن تو تونلا. هیچوقت یادم نمیره که تو شرایط جدیدی که قرار گرفته بودن سریع خودشونو جمع و جور کردن و ساخت و سازو شرو کردن. 


حیوانات خیلی زیاد چیز دارن برای یاد دادن به ما اگر درست بهشون نگا کنیم نه صرفا برای لذت بردن 

من میدونی چ کار میکردم؟ خیلی با مورچه ها کارای عجیب کردم. اول راهنمایی بودم ظهرا حوصله ام سر میرفت. ...

مورچه ها حتی میدونن چه دونه هایی سبز میشن پس از وسط نصفشون میکنن و دونه هایی که نصفشونم سبز میشنو به چهار قسمت تقسیم میکنن

همہ چے درست میشہ 32ـُــــم همین مـاه ساعتِ 25:00
اره بگو

یادمه ۵ سالم بود اولین حیوونم رو اوردم یه جوجه مرغ. بعد از اون افتادم تو خط جوجه اردک و بزرگشون میکردم تا سن بزرگسالی تخم میزاشتن. بعد از اون افتادم تو خط سگ از نی نیی بزرگ کردم با شیشه شیر نمیزاشت بخوابم همش جیغ و ناله داشت شبا. بزرگش کردم یاد نمیگرفت جای جیششو اذیتم میکرد سپردم به کسی که بلد باشه باش کنار بیاد.

بعد افتادم تو خط گربه😍😋

هی گربه اوردم هی گربه اوردم هی گربه اوردم اسم همشونم گذاشتم غلام🤣آخه بچه پایین شهری بودن به فرزندی قبولشون میکردم. شدم یه عاشق گربه تا الان.

آخرین نسل غلامی که آوردم همزمان باش یه خرگوش داشتم و یه جوجه مرغ و دوتا مرغ عشق و یه لاکپشت و یه همستر😃 سه تا از این حیوونا باهم مشکل داشتن گربه میخواست گردن خرگوشو بگیره ببینه چیه اصلا تجربه اش کنه جوجه میخواست نوک بزنه تو چشم خرگوش ببینه چیه میدرخشه این وسط. منم بین اینا هی جدا میکردم. 

چه دورانی بود بعد از اون افتادم تو خط فنچ بعدم عروس هلندی. 

الانم دلم زاغ نوک قرمز میخواد😍

و بیشتر از همه گربه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687