یادمه ۵ سالم بود اولین حیوونم رو اوردم یه جوجه مرغ. بعد از اون افتادم تو خط جوجه اردک و بزرگشون میکردم تا سن بزرگسالی تخم میزاشتن. بعد از اون افتادم تو خط سگ از نی نیی بزرگ کردم با شیشه شیر نمیزاشت بخوابم همش جیغ و ناله داشت شبا. بزرگش کردم یاد نمیگرفت جای جیششو اذیتم میکرد سپردم به کسی که بلد باشه باش کنار بیاد.
بعد افتادم تو خط گربه😍😋
هی گربه اوردم هی گربه اوردم هی گربه اوردم اسم همشونم گذاشتم غلام🤣آخه بچه پایین شهری بودن به فرزندی قبولشون میکردم. شدم یه عاشق گربه تا الان.
آخرین نسل غلامی که آوردم همزمان باش یه خرگوش داشتم و یه جوجه مرغ و دوتا مرغ عشق و یه لاکپشت و یه همستر😃 سه تا از این حیوونا باهم مشکل داشتن گربه میخواست گردن خرگوشو بگیره ببینه چیه اصلا تجربه اش کنه جوجه میخواست نوک بزنه تو چشم خرگوش ببینه چیه میدرخشه این وسط. منم بین اینا هی جدا میکردم.
چه دورانی بود بعد از اون افتادم تو خط فنچ بعدم عروس هلندی.
الانم دلم زاغ نوک قرمز میخواد😍
و بیشتر از همه گربه