وقتی پیشم میخوابید از خاطرات نامزدی براش میگفتم و اونم مشتاق میشد بقیش رو تعریف میکرد واینم بگم خیلی تایپیک دوستانی که در همین مورد گذاشته بودن به دردم خورد
اخه همش میگم بهش خودمون مهم هستیم بچه مهم نیس .بخدا ی تیک از فیلم عروسیم هس مامانم اینا دارن میرن گریه میکردن اینم گرره اش گرفت بخاطر من همه مسخره اش میکردت
دقیقا شوهر منم همینه وقتی میگم دوس دارم بگی میگ بلد نیستم..حالا خوبه همه دوستاش با پسرعمو هاش اینکار ...
هم دردیم عروس ابجیش که بامن هم سنن یادخترابجیش باشوهراشون میان محبت کردن هیچ شیاف میشن دقیقاکم میمونه برن دسشویی ژنشونوبشورن من تااون حدنمیخام یه دوست دارم خشک خالیم نمیگه مغرروه اونامیریم خونشون غذامیپزن ظرف میشورن سفره پهن میکنن وسایل میچینن میوه چای همه چی اخرشم میگن زنامون امروز خسته شدن مریم جان بیابشین پیشم دلم برات تنگ شده عزیسممم