2737
2734

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
2738

38هفتم که تموم شد. رفتم دکتر معاینه لگنی و معاینه دهانه رحم شدم. دکترم گفت لگنت خوبه. واینکه یک سانت باز بودم.

معاینه ی دکتر زیاد درد نداشت. خییلی کم. درحد نزدیکی اون اوائل . فقط باید شل کنی😎

قبل از روز معاینه, هیچ درد و علائمی نداشتم

اما از فرداصبحش یکم خونریزی .درد پریودی. و کمی انقباض بدون درد داشتم. معاینه دکتر کارخودشو کرده بود.

دیگه کاملن حالت آماده باش بودم که دردام شروع بشه.من کلا آدمی هستم که از آمپول و آزمایش خون هم میترسم. ولی ب صورت عجیبی همش میگفتم میخوام طبیعی بیارم😎 راستش چون از سزارین بیشتر میترسم. دوس نداشتم شکمم و رحمم پاره بشه.

🌟38هفته و4روزم بود. ینی 10روز زودتر از تاریخ زایمانم.

غروب شد. همسرم گفت تا شب نشده بریم پیاده روی. من به دسته ی مبل تکیه دادم تا اروم جورابمو بپوشم که یکهو کلللی آب رقیق و داغ ازم اومد. گفتم وااای کیسه ابم پاره شد😰

شوهرم که دراز کشیده بود ازجاش پرید. منو سمت دسشویی برد. اونجا هم بازکلی آب ازم اومد. شوهرم رنگش پرید. من یه کوچولو گریم گرفت. چون میخواستم اول دردام شرو شه. نمیخواستم کیسه آبم پاره شه بعد خدایی نکرده سزارین شم:(

شوهرم هول شد. از چهرش معلوم بود. بهش دلداری دادم و گفتم اشکال نداره. کیسه اب پاره بشه 24ساعت وقت داریم. اطلاعاتم ازدکترگوگل تکمیل بود😎

رفتم زیر دوش تنمو شستم. ساک و مدارک و لوازم ارایشی و اتوی مو و کریر و .. برداشتیم. با دلهره  رفتیم بیمارستان. تو ماشین شوهرم گفت نگران نباش من باهاتم. نمیذارم اذیت کنن. اگه طبیعی نمیشد, مجبورشون میکنم سزارین کنن زود.

خواست بهم دلداری بده. ولی خب من سزارین نمیخواستم

ساعت 5و20دقه که کیسه آبم پاره شد. ساعت 6 رسیدیم بیمارستان.

اونجا همه ریلکس بودن و یه معاینه ی بدون درد دیگه کردن. گفت 1سانت ونیم😭

نه درد داشتم نه باز بودم😒

با دکترم تماس گرفتن. دکترگفت 5 6 ساعت منتظر می مونیم. اگه دردنگرفت, امپول فشار میزنیم.

هعییی

بستریم کردن. نوارقلب نینیو دوبار گرفتن.لباس پوشوندن. آنژیوکد گذاشتن😭(ندوست).

با شوهرم سلفی گرفتیم و میخندیدیم.

ازبعدش خبر نداشتیم😂

خوشبختانه اتاق دردش تک نفره بود و اجازه میدادن شوهرم بمونه. تازه مامانم هم بعد ازیک ساعت خودشو ب ما رسوند.

اون سرمی که بهم زدن خیلی مشکوک بود. همش فک میکردم توش امپول فشاری چیزی هست که بعدش فهمیدم درسته. چیزی ریخته بودن که ب شروع دردام کمک کنه.

یک ساعت گذشت. یه مامایی اومد تو و گفت همراها چندلحظه بیرون. میخواست معاینه کنه. من فک میکردم همون معاینه های سابقه. اما جوری معاینه کرد و دستشو میچرخوند. شکممو هم با اون یکی دستش به پایین فشارمیداد. چشامو بستم میگفتم وای توروخدا بسه.فک کنم ب سر نینیم هم دست زد. انگار یه چنین چیزی گفت. دستشو اورد بیرون همش خون بود😒

خیلی نامردی بود. گفت2ونیم 3سانت. خودش بازم کرد😒

دلپیچم بیشترشد.

ب توصیه خودشون قدم میزدم. یکم قردادم. روی توپ قردادم و بالاپایین کردم. هنوزحالم خوب بود.

اما کم کم دردم شدید شد. یکهو جوری دردم گرفت که به شوهرم چسبیدم و سرمو رو سینش گذاشتم. سفت نگهش داشتم و نفسام تند شد.

اخه من خییلی نازک نارنجی هستم😎 از بندو ابرو  هم کللی دردم میاد.

هم دردش زیاد بود. هم ترسیدم که الان با 3سانت اینجوریه بعدش چی میخواد بشه. تحمل نیاوردم و رفتم دسشویی گلاب ب روتون بالا اوردم. کلا یک ساعت اول درد 3بار بالا اوردم تا همه ی معدم خالی شد.

درد هی میگرفت و ول میکرد. رو توپ نشستم. یه مامای مهربون بود که کلاس بارداری هم پیش همون میرفتم. یه روغنی رو ب پشت کمرم میکشید و ب همسرم یاد داد چجوری ماساژ بده.

روغنشو که ب تنم میکشید داغ میشد و ماساژش خوب بود. شوهرمم پشت توپ صندلی گذاشت و ماساژ میداد.

یه مدتی درد میکشیدم

اگه بخوام درد زایمانو توصیف کنم باید بگم نمیشه !!

اگه کسی تاحالا سردرد نگرفته چجوری میشه بهش گفت چه دردیه؟؟

اما خب کمرم انگار درد نداشت. دردپریودی بود اولش. ولی بعدخیلی زیادشد. شکمم ورحمم درد میگرفت. جوریکه دردش میومد, دستای همسرمو اونقد سفت فشار میدادم که مامانم بعدش بهم گفت کبود میشد. و تمام تنم میلرزید از درد. ریز میلرزید.

اخراش وقتی درد ول میکرد, بیحال بودم. انگارمیخواستم بخوابم. دوست داشتم برم دراز بکشم. ولی نمیشد. چون میدونستم 30ثانیه بعد دوباره درد میاد.

بعضی اوقات باشروع درد بلندناله میکردم. بعضی اوقات نفس مخصوص زایمانو میکشیدم. که دومین حالت بهتر بود.

البته بگما همه میگن درد میگیره ول میکنه. من همش فکر میکردم تو اون بازه که ول میکنه هیچ دردی نیست. ولی الان فهمیدم درد پریودی هست. فقط دیگه اون درد در مقابل درداصلی اونقدر مهم نیست که میگن ول میکنه.

بعد از یک ساعت اینا, دوباره اون ماما اومد و میخواست معاینه کنه. فک میکردم باز بگه 3 سانت. بعد از معاینه ی دردناک, با درماندگی گفتم هنوز3سانته؟ گفت نهه 7سانت شدی😊

منو ب اتاق دیگه ای بردن. که یه تخت زایمان وسطش بود. یه تخت معمولی هم کناردیوار.

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز