من با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردم بهم گفتن مشکل روانی دارم واخراجم کردن البته نمیدونم چراانگارواقعا بدرد این رشته نمیخورم دوس دارم ادامه بدم ولی بخصوص وقتیکه دارم به موفقیت نزدیک میشم شکست میخورم نمیدنم چکارکنم الان احساس میکنم کمی خیالم راحت شد ازبابت کارو زندگی دوس دارم برم یه شهردورکارکنم که هیچکس منونشناسه
از خودم و این زندگی بیزار شدم واقعا بدرد نمیخورم چرا دقیقا زمانی که میخوام موفق بشم شکست میخورم میدونم باید ازهمه چیزم بگذرم ازهمه چیزناامیدباشم تاموفق بشم میدونم خیلیاهستن بدتر ازمن ولی دیگه برام مهم نیست کاش میشد پدرم زنده بود تااین اتفاقا نمی افتاد