تایم میگرفتم که چند ثانیه طول میکشه تا در اسانسور باز بشه. بعد سوار میشدم و چشمامو میبستم و گوشامو میگرفتم و میشمردم تا برسیم.
یا با همسرم که بهش اطمینان داشتم و مسخره نمیکرد سوار میشدم.
بعد تنهایی و کم کم عادی شد.
قبلش خیلی به احتمال باز نشدن در و سقوط فکرمیکردم. الان از قبل بررسی نمیکنم . البته کمی افسردگی هم داشتم که با مشاورت برطرف کردمش. اون ک خوب شد اینم درمان شد