از خودم بگم
چهارسال بعد ازدواجمون دلمون بچه خواست
اقدام کردیم و همون دفعه اول باردار شدم
چقدر خوشحال بودیم
ولی بعد سه ماه سقط شد
سقطی که داشتم از دردش جون میدادم
اوضاع روحیم خراب بود و بعد پنج ماه اقدام کردیم باز
دوباره باردار شدم روزها گذشت وحسابی خوشحال بودیم
هر چقدر سن بارداریم بالا میرفت خیالمون راحتتر میشد که اتفاقی نمیفته
هفت ماهم بود
از شب یه دل درد کمی داشتم وصبح زود زنگ زدم مادرم اومد رفتیم دکتر وبه همسرم نگفتم اون روز جلسه داشت ومحل کارش نسبت به خونمون دورتر بود
رفتیم بیمارستان
دکتر معاینه کرد ومنم که با خیال راحت منتظر تکوناش بودم
بعد معاینه دکتره اروم به پرستار کناریش گفت بگو اتاق زایمان رو اماده کنن بچم داره میاد
وای قلبم درد گرفت،دنیا جلوی چشمام تار شد
مامانم زار میزد میگفت خانم دکتر بچم دق میکنه دستم به دامن
دکتره گفت خانم ختم بارداریه متاسفم
رفتم اتاق زایمان وبهم سرم زدن جون دادم از درد فقط مرگ میخواستم
طبیعی زایمان کردم،درد مادربودن کشیدم ولی بدون بچه
چقدر ائمه رو قسم دادم،چقدر امامارو قسم دادم،وقتی بدنیا اومد انگار من از دنیا رفتم،دیدمش سفید مثل برف بود فرشتم ولی چون ریش کامل نبود نموندش
بعد از دیدنش دوساعت از فشار عصبی بیهوش شدم وزیر اکسیژن
روزای وحشتناکی داشتم همه دورم بودن ولی متنفر بودم از همه
وقتی برگشتم خونه کارم فقط گریه بود لباساش اتاقش
خیلی سخت بود،سینم شیر داشت ولباسم خیس میشد واین داغونم میکرد
شدم یه مرده متحرک
یبار یه تاپیک دیدم که زده بود منم معجزه خدارو دیدم
تذپیک وباز کردم
یه خانومه نوشته بود ۲۰سال داغ بچه رو دلم بود
نذری نبود که نکرده باشم
تواوج حسرتام رفتیم یه هیات
اون اقا گفت هرکسی که بچه میخواد وبچه دار نمیشه با دل شکسته یه بالشت بزاره رو پاهاش وبه نیت شش ماهه امام حسین لالایی بخونه براش
منم کارم شده بود هرشب روضه حضرت علی اصغر گوش کنم ولالایی بخونم واسه بالشت خالی
زار میزدم ولالایی میخوندم وهمش حس میکردم اگه بچم نرفته بود الان رو پاهام بود
بعد ۵ماه دوباره اقدام کردیم اونم چون دکترم بشوهرم گفته بود اکه باردار نشه افسردگیش حاد میشه
اخه همسرم دیگه بچه نمیخواست
باردار شدم
حس میکردم دیر یا زود اینم میره
هرچی سن بارداری بیشتر میشد استرس منم بیشتر میشد
تا اخرین لحظه که نه ماه رو رد کردم ورفتم بیمارستان
به دکترم گفتم واقعا بچم وقتشه بیاد؟؟
میمونه؟
دیوونه شده بودم واول صبح یه روز بهاری بدنیا اومد
وحالا شده تمام زندگی ما