بابام صبح بهش میگ موهاتو کوتاه کن
یهو حمله کرد سمتم باز زنه
برگشته میگه برو به دخترت گیر بده لاک میزنه موهاش بلنده به اون بگو کوتاه کنه فلان فلان
میگه دخترت چشم چالش مشکی میکنه میره بیرون برو به اون گیر بده خداروشکر اصلا آرایش آنچنانی ام نمیکنم در حد ی کرم ی ریمیل همین
اعصابم خورد شد زنه گنده دوتا بچه اوردی چ حرکتیه میکنی اخه اینا از روی عقده س ب نظر تون؟؟
چون بابام روش حساسه دوس نداره خیلی از کار هارو کنه به منم میگ انجام نده نمیدونم خسته شدم خدایی بخاطر اینکه حرف نشنوم منم کوتاه میام حتی لباس هایی ک دخترونه س مدلش دخترونه س نمیپوشم باید برم ی گونی بپوشم مثل زن بابام لباس های گشاد بلند ک واقعا شبیه گدا های سر چهار راه میشم
همه لباس هام تیره س روشن ندارم بپوشم زنش میزنه تو سرم میگ دخترت روشن میپوشه من تیره
ی رفیق داشتم میگفت بابام اجازه نمیده مامانم سوار اسنپ شه با تاکسی بره ولی خودم برم کاری نداره حالا خوبه مادر خودشه