یک هفته ست اومدم خونهی یکی از اقواممون که یک ساعت با شهر ما فاصله داره قرار بود یک روزه بمونم و برگردم ولی این اقواممون نگذاشت برگردم خونهم .گفت حالا که اومدی یه چند روز بمون.منم لباس اضافه نیاورده بودم.اینجا هم موذبم.هیج جا خونهی خوده آدم نمیشه.حوصلهم سر رفته .ببینم فردا یه بهونه میتونم پیدا کنم از اینجا جیم بزنم
خدایا...من چیزی نمیبینم آینده پنهان است ولی آسودهام،چون تو را میبینم و تو همه چیز را... لینک چت ناشناسhttps://harfeto.timefriend.net/17640189773666
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.