یک هفته ست اومدم خونهی یکی از اقواممون که یک ساعت با شهر ما فاصله داره قرار بود یک روزه بمونم و برگردم ولی این اقواممون نگذاشت برگردم خونهم .گفت حالا که اومدی یه چند روز بمون.منم لباس اضافه نیاورده بودم.اینجا هم موذبم.هیج جا خونهی خوده آدم نمیشه.حوصلهم سر رفته .ببینم فردا یه بهونه میتونم پیدا کنم از اینجا جیم بزنم
خدایا...من چیزی نمیبینم آینده پنهان است ولی آسودهام،چون تو را میبینم و تو همه چیز را... لینک چت ناشناسhttps://harfeto.timefriend.net/17640189773666
خوب دیگه کاسه کوزه ات جمع کن.نکنه تا برف بیاد میخوای بمونی.مهمان چه یه ساعت چه یه سال.فردا بعد از صب ...
من که نمیخواستم بیشتر از یک روز بمونم دیگه میزبان اصرار کرد مجبور شدم بمونم.دیروز برگشتم تازه دیروز هم میگفتن نرو یه چند روز دیگه بمون یه بهونه جور کردم و برگشتم.هیج جا خونهی خود آدم نمیشه گلم
خدایا...من چیزی نمیبینم آینده پنهان است ولی آسودهام،چون تو را میبینم و تو همه چیز را... لینک چت ناشناسhttps://harfeto.timefriend.net/17640189773666
نمیخواد حتما به حرفشون گوش بدی، بگو دیگه میخوام برگردم یا یه بهونه ای جور کن
اوهوم دیروز برگشتم تازه میگفتند چند روز بمون یه بهانه جور کردم برگشتم.گفتند چند روز دیگه دوباره باز بیا ولی دیگه نمیرم،اگر برم رفتنم دست خودمه ولی برگشتن دیگه دست خودم نیست
خدایا...من چیزی نمیبینم آینده پنهان است ولی آسودهام،چون تو را میبینم و تو همه چیز را... لینک چت ناشناسhttps://harfeto.timefriend.net/17640189773666