به زن و میسناسیم عوضی به تمام معناست شوهره میره سر کار زود بر میگرده به بچش میگه مادرت کو میگه با عمو رضا رفتن جایی ....با جناقش......یعنی شوهر خواهر زنه ....بعد مرده میره دم در خونه خواهرزنش میگه زن من اینجاست گفت نه گفت رضا رفته دنبالش خواهره میگه رضا رفت سر کار اینا دست جمعی دعوا و سر و صدا همشون میرن تو خونه خالی که رضا داشته گفته به مستاجر نمیدم خراب کنه مال پسرمه ...وقتی میرن تو دوتاییشون باهم بودن خواهرش سکته کرده نصف بدنش خشکه مرده هم زنشو میخواسته بزنه داداشا میگیرنش میگن به توچه موضوع مربوط خانواده مایه داماد رو هم تهدبد کردن از گل نازک تر به خواعرمون بگی سربه تنت نمیزاریم اخه داداشا قاواقچی و دیوونن ......بعد اون خواهره هم شوهرش و نگه داشتن رو سرش باید خواعرمون و جمع کنی ....الان همشون سر خونه زندگی انگار چیزی نشده تا کی داداشا هستن خواب