علی سر کار نمیره,کارش شده عرق و دوست و رفیق,باباش بعد دوسال از خونه بیرونش میکنه,با پول طلاهای مریم یه زیرزمین میگیرن,زیرزمینی که میشه زندان مریم,درو روش قفل میکنه و تا شب نمیاد خونه,چیزی برا خوردن نمیخره,اما همچنان مریم عاشقشه,مریم بچه دار نمیشه,اینم میشه بهانه دست علی که بیشتر اذیتش کنه,یه.وقتایی با مشت و لگد میفته به جونشو میگه من بچه میخام,مریم یه کار اشپزی پیدا میکنه,خودش میره سر کار