2777
2789

طبقهی بالا خونه ی پدر علی زندگیشونو شروع کردن,بیست روز بعد از ازدواجشون,مامان علی به مریم گفت بیا بریم به خاله اکرم یه سری بزنیم مریم تعجب میکنه,کلید خونه رو برمیداره و وسط راه بر میگرده,وقتی در رو باز میکنه,میبینه دم در خونشون چند جفت کفش مردونه و یه جفت کفش زنونه هست,درو باز میکنه که علی میاد هلش میده از پله ها پایینو میگه,اینجا چکار میکنی,پرتش میکنه تو خونه باباش اینا و درو میبنده,روش,دنیا روسره مریم خراب میشه,تصور این حجم از وقاحت حالشو بهم میزنه

من نشستم بروی می بخری برگردی/ترسم این است مسلمان شده باشی جاییی,,,,,,,  

مادرسوهرش میاد و میگه چیزی نشده که بچم بعضی وقتا با دوستاش دورهمی میگیرن,مریم فکر ابروشو میکنه,دلش نمیخاد غرورش بشکنه,نمیخاد دشمن به شاد بشه,تصمیم میگیره بمونه,میره بالا تشکشو میکشه از پله ها پایین,میشورتش,با بدبختی,دلش میخاد از غصه بمیره,تشکی که از اون بوده,شده جای یه زنه هرزه

من نشستم بروی می بخری برگردی/ترسم این است مسلمان شده باشی جاییی,,,,,,,  

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

کتک کاریای علی شروع میشه,یه بار اب جوش میریزه رو دستش,از پله ها پرتش میکنه پاش میشکنه,مچشو میپیچونه,اما مریم میمونه,نمیتونسته باخودشذکنار بیاد,عشق علی تو دلش میتپه,کاش علی میفهمید,یادش به شب اول عروسیش میاد وقتی پیشونیشو بوسید و گفت خوشبختت میکنم,مربم هنوز چشم به راه اون خوشبختی,هنوز رو حرف علی حساب باز کرده

من نشستم بروی می بخری برگردی/ترسم این است مسلمان شده باشی جاییی,,,,,,,  

علی سر کار نمیره,کارش شده عرق و دوست و رفیق,باباش بعد دوسال از خونه بیرونش میکنه,با پول طلاهای مریم یه زیرزمین میگیرن,زیرزمینی که میشه زندان مریم,درو روش قفل میکنه و تا شب نمیاد خونه,چیزی برا خوردن نمیخره,اما همچنان مریم عاشقشه,مریم بچه دار نمیشه,اینم میشه بهانه دست علی که بیشتر اذیتش کنه,یه.وقتایی با مشت و لگد میفته به جونشو میگه من بچه میخام,مریم یه کار اشپزی پیدا میکنه,خودش میره سر کار

من نشستم بروی می بخری برگردی/ترسم این است مسلمان شده باشی جاییی,,,,,,,  

بعد از ۱۱سال مریم بچه دار میشه,بچشو خیلی دوست داره,میرن تو.خونه ای که باباش براش خریده,اما شوهر وقیحش بازم کسی رو میاورده تو خونه,مریم سر میرسه بازم کتک,سرشو میکوبه به در,برادرای مریم میفهمن,میان بزننش که فرار میکنه,مریمو میبرن با بچش و طلاقشو میگیرن,دختر مریم بزرگ میشه,شبیه علی هست,با همه ی اینا نبودن علی سخته

من نشستم بروی می بخری برگردی/ترسم این است مسلمان شده باشی جاییی,,,,,,,  

مریم یاد حماقتاش میفته,دوست داشتن ادم عوضی که از سادگیاش استفاده کرد و جواب دل مهربونشو با خیانت  داد,میخاد تلافی کنه اما چطوری؟؟تصمیم میگیره ازدواج کنه

من نشستم بروی می بخری برگردی/ترسم این است مسلمان شده باشی جاییی,,,,,,,  
بعد از ۱۱سال مریم بچه دار میشه,بچشو خیلی دوست داره,میرن تو.خونه ای که باباش براش خریده,اما شوهر وقیح ...

اخلاقش یا قیافش واقعا که ما دخترا چه قدر خودمونو ارزون میکنیم در مورد مردا و با هر کسی ازدواج میکنیم

شهزاده و پرنسس
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته