2777
2789

احتمالا مریمه شما نیستین😆

« Made in pain 💔» به دَشتـی رسیدی بلندتر بخند! بلندتر بخند یادِ خونه بیـوفتُم ..:)                                                           هر هویتی رو رها کردم.‌ هر احساسی رو از بین بردم. هر خاطره‌ای رو‌ دفن کردم و هر آرزویی رو نادیده گرفتم. به نظر میرسه بی‌نقص‌ترین فرصت برای زندگی‌کردنه. بدون زنجیر.                  مردمان شهر برای آزادی تابوت ساختندو برای عشق مرز، غافل از اینکه نه آزادی در تابوت جا میگیرد، نه عشق مرز میشناسد.-ارنستو چگوارا      لینک تاپیک اهدای عضو من کلیک کنید. ❤️

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

تو یه خانواده پر جمعیت و پولدار بزرگ شد,همیشه تو هم سناش بهترینا رو داشت,ته تغاری بود و عزیز دردونه,مادرش یه جوره دیگه دوستش داشت,گردنبندی که گردنش بودو مادرش کادوی تولد ۱۶سالگیش براش خریده بود,سنگین و عیار بالا,خیلی ها حسرت مریمو داشتن,بهترین لباسا از گرونترین جاها,پسره همسایه مجتبی عاشق مریم بود,اما به خاطر شرایط مالی خانوادش هیچ وقت جرأت نداشت,این رازو به کسی بگه,میدونست مریم و به اون نمیدن,مریم خوشکل بود و شیطون,۱۹سالش بود که 

من نشستم بروی می بخری برگردی/ترسم این است مسلمان شده باشی جاییی,,,,,,,  

از همون اطراف,پسری که از زیبایی و خوش تیپی زبان زد بود و شیفته زیاد داشت,اومد خواستگاری مریم,علی ۲۱سال داشت,یه برادر و خواهر,پدرش مهندس بود و پولدار,علی شاگرد نجاری بود,علی همه ی عمرشو به خوشگذرونی و دختربازی گذرونده بود,برادرای مریم سخت مخالف بودن,اما مریم عاشق علی شده بود,

من نشستم بروی می بخری برگردی/ترسم این است مسلمان شده باشی جاییی,,,,,,,  

با همه ی مخالفتا ایستاد و گفت علی رو میخاد,حاج رضا پدر مریم,به پسراش گفت,جوون بوده یه غلطی کرده,ازدواج کنه خوب میشه,پدرش تحصیلکرده است,وضعشون خوبه,دورشو میگیره,زندگی میکنه,علی و مریم باهم ازدواج کردن,مریم خیلی خوشحال بود,انگار به ارزوهاش رسیده,

من نشستم بروی می بخری برگردی/ترسم این است مسلمان شده باشی جاییی,,,,,,,  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته