علی بره گور ب گور بشه نبودن ی ادم هرزه سخته طرف رسما خل بوده
پدرش دوسال بعد از ازدواج مریم فوت میکنه,و مادرشم یه پیرزن که کاری از دستش بر نمیومده,خیلی بهش میگن طلاق بگیر اما مریم همش به این فکر میکرده که سرش به سنگ میخوره و ادم میشه
من نشستم بروی می بخری برگردی/ترسم این است مسلمان شده باشی جاییی,,,,,,,
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مریم یه خونه و کلی ارث داره از پدرش,جوونه و زیبا بعد از طلاق کسای زیادی به خواستگاریش میان,این وسط هستن کسایی که طعنه و نیش و کنایه هاشون کسی که همه چیزشو باخته رو سخت ازار میده,
من نشستم بروی می بخری برگردی/ترسم این است مسلمان شده باشی جاییی,,,,,,,
علی هفته ای یه بار میاد دنبال بچش,میدونه مریم هنوز دوسش داره,دم خونه میایسته با مادر مریم به حرف زدن که من خوب شدم,مریمو هنوز دوس دارم,میخام دوباره باهش ازدواج کنم,
من نشستم بروی می بخری برگردی/ترسم این است مسلمان شده باشی جاییی,,,,,,,
خب ما هم فامیل داریم همش شوهرش کتک میخورد آخرین بار هم 2 سال پیش بود فکر کنم روز عاشورا بوده زنداییم میگه خواهر تو برو خونه میاد میبینه نیستی دیر وقته دعوات میکنه میره خونه شوهره تا سر حد مرگ کتکش میزنه دخترش زنگ میرنه به مامان بزرگش میان به زور میارنش خونه مادره چون سنگینوه و بیحالم بوده تو حیاط بیهوش میشه و خواهرا فک میکنه مرده و جیغ و داد میکنن و یکی از خواهرا بیهوش میشه و همسایه ها میریزن خونشون خلاصه دو تا داداش داره میرفتن که به حساب مرده برسن که مردای فامیل نمیزارن الانم خونشه با اینکه داماد داره ولی خب بازم کتکش زده بود شاید برادرای مریمم سنشون مثل برادرای این خانم کم بوده
میاد ادمی که بین خواستگارا بچه نداره,دو تا زن طلاق داده۱۴سال از مریم بزرگتره,اما اهل کارو تلاشه,سرمایه داره و قول میده دختر مریمم مواظبت کنه,مریم دلش باهاش نیست اما میترسه از این که جوونیش از دست بره و تنها بمونه,مادرش پیره,و از نگاه های مردم خستس
من نشستم بروی می بخری برگردی/ترسم این است مسلمان شده باشی جاییی,,,,,,,