قول میدهم میبینی هرچه شد میروم کار میکنم شده چندین ساعت بابا میگه نمیزاره کار کنم 😏
ازمن انتظار داشته پزشکی بیاورم میگه نمیزاره برم اگه نیارم اینو باید ازدواج کنم هه منم گفتم تو هیچ خرجی برای من نکردی هیچ خرجی چارتا کتاب خریدی میگم ببین فلانی رو چقدر خرج کرده ولی بار هم دختره قبول نشده الان داره میفرسته بره میگه اون یه مغازه دویست میلیارد درمیاره اوکی توهم عرضه داشتی در میاوردی توهم عرضه داشتی مثل اونا میشدی من نمیخوام مثل تو بشم
هرچی شد میرم یه رشته ای برمیدارم که فقط بتونم برم اره کار میکنم بعدش با پول اون و پس اندازم یه کاری راه میندازم میبنی اون روز رو بابا وقتی کندم و رفتم میبینی اون وقت همه حرفهایی که باهاشون قلبم رو تیکه تیکه کردی رو تو روت ت میارم و میرم