مجردم ولی اصلا از خونمون خوشم نمیاد قدیمیه
خیلی خجالت میکشم حتی اگه خاستگارم بخواد بیاد
میگم اینو نگیری حنابندونو میخوای چیکار کنی بالاخره میبینن
یکی از اعضای خانواده مخالفه پس نگید تغییر بدید چون نمیتونیم
کسی تجربه مشابهی داشته تعریف کنه چیکار کرده
آره خونه ماهم قدیمی بود
با اعتماد بنفس جشن بله برونمو گرفتم همونجا
همیشه هم از قشنگی خونمون برای شوهرم تعریف کردم خونمونو تو چشمش بزرگگگ کردم جوری که اصلا بدیهای خونه به چشمش نمیومد
آره خواهرم
هنوز بعد ۲۰ سال سرزنشش میکنند
تالار واسه اینجور وقتاست
الان انقدر خوشگل میان خونرو تزئین میکنن میز صندلی میچینن گل آرایی میکنن کیف کنی خونه به چشم نیاد
مگه میان خونتون و بخرن؟
من عروسی کردم خونه مادرشوعرم شبیه خونه های دهه چهل پنجاه بود دیوارا زرد تلویزیون از اون کوچیکا کابینت از اون آهنی ها حتی باند هم روز پاتختیم خراب بود آبروم جلوی همه فامبلام رفت
دقیقا فردای عروسی ما که ۵ روز مونده بود به ماه محرم شروع کردن رنگ زدن کابینتارو عوض کردن پرده فرش تلویزیون همه چیو نو کردن راه پله رو تا پایین خونه ما رنگ کردن به راه پله مارسید گفتن رنگ تموم شده دیوارهای راه پله و خونم زردزرد بودن فامبلام اومدن خونمو مسخره کردن موند تو دلم
هزارتومنم تو عروسیمون کمک نکردن میگفتن نداریم دم شوهرم گرم
وای چقدر دلم پر بود
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
