من قبل ازدواجم خیلی آدم مذهبی و نماز خونی بودم ولی امان از دوست بد ،دختر عموم که دوست صمیمیم هم بود دوست پسر داشت وهمش منو تشویق به این کار می کرد ما دهه شصتی بودیم در این بین ته یه روز ملعون با شوهرم آشنا شدم یه آدم لات ،بچگی کردمو باهاش دوست شدم در حد صحبت تلفنی و برخلاف میل خانواده ام باهاش ازدواج کردم الان بیست سال گذشته و دوتا بچه دارم خیلی پشیمونم واقعا آدم بدرد نخوری بود می گم توبه می کنم از این گناهم ولی نمیتونم که ازش جدا بشم به خاطر بچه هام ،شوهرم معتاده وبیکار وحق مادر و خواهراشو از ارث باباش ندادهمش دعا میکنم به راه راست هدایت بشه ولی دیگه نا امید شدم میگم خدایا اگه امیدی هست خودت هدایتش کن اگر هم امیدی نیست لطفا یه راه چاره ای نشانم بده
درسته گناه کردم ولی بیست سال تنبیه کافی نیست😔