خیلی درد بدیه خیلی قرار نیست خوب شه این زخم فقط دردش آروم میشه به مرور زمان 💔
کاش زن به دنیا نمیومدم کاش مرد بودم
یادمه منو میخاست خیلی این در اون در زد تا زنش بشم همش میگفتم خدایا اگه باهاش خوشبخت میشم مارو بهم برسون وگرنه بره از زندگیم
یادمه تو دوستیمون این سرباز بود نقطه صفر مرزی من حصبه گرفته بودم بستری بودم بیمارستان طوری که 6 روز بود و مرگ رو دیدم دکتر قطع امید کرده بود وقتی تو بیهوشی و هوشیاری بودم داشت به بابام میگفت اونم اشک میریخت بابام گفت اعزامش میکنم شهر دیگه با آمبولانس رفتیم اما اون بیمارستان جا نداشت و 6 نفر بر اثر همین حصبه مرده بودن دوباره برگشتم بیمارستان این فهمیده بود خواهرم بهش گفته بود اجازه نمیدادن از سربازی بیاد فرار کرد یه روزه اومد بیمارستان منو ببینه حتی پرستارها همه کشیک میدادن بابام نیاد دو دقیقه بیاد منو ببینه اومد و گریه میکرد برام میگفت خوب میشی من سید هستم زود رفت اضافه خدمت هم خورد نیمه های شب تیم از 42 رسید 38 به طور معجزه اسایی تبم کم شد و فرداش مرخص کردن حتی پرستارها میگفتن دعا به جون عاشقت بکن
متاسفانه ما زن ها دوست داریم خودمون گول بزنیم و بگیم طرفمون هرزه نیست! من بارها موارد مشکوک از شوهر بدذاتم دیدم و هربار یجوری ماسمالی میکرد تا این اواخر که فهمیدم یه زن صیغه ای مطلقه برا دوسال داشته و هرچی داشتیم رو ریخته به پاش و زنه تلکه ش کرده و سرهمینم رابطشون بهم خورد!
اونوقت این بی صفت بمن میگفت تو زندگی قناعت کن میخوام فلان کنم بهمان کنم و من ساده هشت سال تمام با عقیم بودنش و شرایط کاری سخت و نداری هاش ساختم
الان دوساله اومدم خونه مادرم و حرف هیچکس هم برام مهم نیست تا داغ مهریه رو به دلش نذارم ولش نمیکنم
اینجور مردا از همون مجردی هرزه بودن و دست خودشون نیست و به مرض استسقا جنسی دچارن
کاش همو میتونستیم بغل کنیم دردامون کی خوب میشه
من هنوز دختربچگی مو حس میکنم اینکه هنوز پر از عشقم
چرا باید خدا اینطور ادم هارو سرراهمون قرار بده
من تو مجردی پاک زندگی کردم همش میگفتم میخام صفر تا صدم واسه همسرم باشه با همین دوست شدم با همینم ازدواج کردم با اینکه خیلی موقعیت شیطونی داشتم اما سالم زندگی کردم حالا میفهمم اشتباه کردم باید نهایت شیطنت رو میکردم
الان دیگه مث قبل نیست که طلاق گرفتن سخت باشه! اتفاقا صدور حکم طلاق مث آب خوردنه اما بحث مهریه یکم دوندگی داره اما آخرش به حقت میرسی
من جات باشم دیگه توی این زندگی هزینه ای نمیکنم و برا خودم پول پس انداز میکنم
مشکل من این بود که شوهرم درآمدش عالی بود اما خسیس بود و بهم خرجی نمیداد از اونورم اجازه کار بهم نمیداد اما توقع داشت مث قبل بشینم توی خونه و ازطریق تایپ برا خودم درآمد داشته باشم هرکاری کردم نتونستم چیزی ازش بگیرم و افتادیم تو مسبر جدایی و خداروشکر از حماقت فراوانش برا ترسوندن خانوادم خودش درخواست طلاق داد و تمام مهریه افتاد گردنش😎
اصلا غصه گذشته رو نمیخورم و فقط منتظرم حکم مهریه اجرا بشه و اونموقع قیافش دیدن داره پست فطرت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
