مادرشوهرم با خواهر شوهرم اومدند خونمون فضای خونمون خیلی کوچیکه منم بخاطر پا دردم مجبور شدم یه میز ناهار خوری بگیرم مادر شوعرم مگه این کارا رو کرد همش میگفت من دیگه خونتون نمیام اینا همشو بردارین بریزین بیرون تا جا باز بشه دلباز نیست چرا هزینه اضافی میکنین خلاصه اینقدر حرف زد که حالم داره از خودم و زندگیم بهم میخوره..