خلاصه خواهر من که شما باشی کارو بار شوهر من گرفت ...چندین بار وامهای سنگین برداشت چون درآمدش خوبه میتونه قسط بده حالا بعد ۲۰ سال دارایی شوهرمن(دوقطعه زمین دو کله درحاشیه ی خیابان اصلی شهر.....ماشین سنگین ۱۸ چرخ ۷-۸میلیاردپولشه......پول نقد۳-۴میلیارد توبانک.....)که خانوادش زیر پاش نشستن ومجبورش کردن که همه رو بزنه به اسم اونا.....ی ماشین شاسی بلند (کی،ام،سی)میخواستیم ثبت نام کنیم مادر شوهرم به شوهرم یادداد ماشینو به اسم اون ثبت نام کنه.....ی دعوای حسابی کردیم با خانواده ی شوهرم...که تو این دعوا ضربشو خودم خوردم فشار خونم شد ۱۸ از حال رفتم فقط گریه ی بچهامو میشنیدم.. اورژانس اومد منو برد بیمارستان...نزدیک بود سکته کنم....باز تو دعواهایی که داشتیم دختر ۹ سالم تشنج کرد...۱ساله قطع رابطه کردم باهاشون ،،بخاطر بچهام دیگه باهاشون کار ندارم فقط بهشون گفتم واگذارتون کردم بخدا....الهیخدا،آه دل شکسته ی منو بچهامو از شما بگیرا الهی خدا حق منو بچهامو از شما بگیره.....مادر شوهرم در جواب گفت مگه ما میخایم حق شمارو بخوریم...اینا دست ما امانته...منم گفتم امانتدار خانه ی شوهر همسرش نه مادرش...منم نمیدونستم تو هم زن پسرت حساب میشی......
خلاصه دوستای گلم من با ۴۵ سال سن ۲۰ ساله زندگی میکنم ۴ تا بچه دارم۱۸سال۱۶سال۱۰سالو۷سال...تو زندگی مثل مترسک سر جالیزم......برای همین داد میزنم به همتون میگم برای خانواده ی شوهر هیچکاری نکنید حتی یک سنگ به دستشون ندید که به سر خودشون بزنن...من برای خانواده ی شوهر همه کار کردم پشیمونم.......خانواده ی شوهر فقط برای این خوبه که حلواشونوبخوری......تمام