بابای من کشاورزه برنج فروشی هم داره ، برنج میده بهمون هرچند ماه در میون ، بابای شوهرمم برنجشو از بابام میخره اونم برامون میفرسته خودمون خیلی کم میخریم شاید مثلا برنج دونه بلندم کم باشه برای مهمونی برم چند کیلو بخرم فقط
کودکانه دوستم بدار مثلا وقتی مادرت گفت:《این نه !》همان جا بنشین و برایم گریه کن