وااای چقدر شرایط شمام مث ماست...مامان بیچاره منم از ترس برادرم دائم کوتاه میاد و هی میگه عیب نداره شماها هیچی نگین...این اشغالم روز ب روز پروتر میشع.
هفته پیش جنگو دعوا کرد با من ...سر چی؟سراینکه موقع عکس انداختن از مهمونی ...تو منو صدا نکردی ...فک کن مهمونی ۴۰نفر ادم ...من خداشاهده هیچکسو صدا نکردم همه خودشون اومدن ژست گرفتن بگو بخند عکاسی ام کردم ...من چمیدونستم این نیومده ...چنان دعوا و سرو صدایی ب پا کردک اصلا کوفتمون کرد مهمونی رو.