یه بار تو خونه تنها بودم در حال تماشای تلوزیون
خواهر اومد تو خونه آب خورد رفت بیرون در رو نبست
یه لحظه حس کردم یه چیزی بالای سرم وایساده
در حالی که دم غروب بود خونه تاریک فقط نور تلوزیون خونه رو روشن کرده بود
با ترس بالای سرم رو نگاه کردم دیدم پیرزن همسایه که قدش اندازه ی یه بچه ی ۷ سالس با موهای قرمز صورت چروک بالای سرمه😫😱
یه سکته ی حسابی زدم🤣🤣
دیدم پارچ دستشه میگه آب شیرین بده🤣🤣
ای تو روحت زننننن خب زنگ در رو بزن 😭