2777
2789
عنوان

زندگی من 🥲

597 بازدید | 67 پست

سلام ابجیای گلم 

میخام داستان زندگیمو ب صورت خلاصه بگم .

و اخرش راهنمایی میخام ازتون 

  ممنون ک وقت میذارین 

دوستان من از قبل تایپ کردم لطفا صبور باشین تا کپی کنم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سال ۹۱ عقد کردم 

سال ۹۳ عروسی 

پسر داییم بود اون متولد ۶۸ من ۷۳

دوست نبودیم اومد خاستگاری بدون شناخت دقیق تر بله دادم 

گفتم اهل خیانت و کتک نیس ک برعکس بود 😔😔

گفتم فامیله احترام حالیشه بی حرمتی نمیکنه برعکس شد 

خیلی دعوا داشتیم سر خیانتاش 

هیچی نمیتونس بگه میفتاد ب جونم 

همش تن و بدنم کبود بود 

هم سنم کم بود 

هم میگفتم شرایط بدتر میشه

و هم اینکه فامیلیم نمیرفتم پزشکی قانونی

خیانتاش از همون اولا بود تا همین اواخر

بارها قهر کردم رفتم خونه بابام اما اخرش بعد ی هفته برگشتم خودم

بارها باهاش دعوا کردم

ی مدت اصلا بی خیالش بودم

ی مدت باهاش فقط حرف زدم

اما باز کار خودشو میکرد

سال ۹۵ فهمیدم باردارم گفتم شاید بهتر ش اوضاعمون

اینم بگم ک بارداریم ناخاسته بود

سال ۹۶ دخترم ب دنیا اومد

وقتی دخترم ب دنیا اومد تمام حواسمو دادم ب بچم ولی بازم متوجه میشدم ک خیانتا ادامه داره

نتونستم دووم بیارم بازم همون داستانا 😔😔

تا اینکه ی بار خودش اومد بم گف .

گف میخاستم برم با فلانی رابطه جنسی اما تو فهمیدی بخدا نرفتم


اونجا بدجور شکستم فهمیدم این زندگی زندگی بشو نیس😔

۳ بار طی ۲ ۳ سال اقدام کردم جدا شم  وکیل گرفتم و کاراشو انجام دادم  

اما نذاشتن خانواده ها .

خانوادم با من بد شد فک میکرد کسی زیر پای من نشسته

اما اینطور نبود بخدا .🖤😔

تا اینکه واقعا ی مدت رو خودم کار کردم ولش کردم وانمود میکردم برام مهم نیس اصلا 😔

ولی اذیت میشدم سر خودمو با بازی انلاین گرم کردم اونجا با یکی اشنا شدم کم کم با هم اوکی شدیم از زندگیم گفتم  اونم بام حرف میزد ک زندگی کن. تا میتونی ادامه بده ب خاطر دخترت .

ب مامانم گفتم شکایت کن با مامور بیا بت میدم جهیزیمو . میدونستم ک نمیتونه ازم بگیره اینو گفتم بش .

داداشم کلی حرف زشت بارم کرد

خاهرام گفتن اگه میتونی بی خانواده زندگی کن چون مارو نداری .

پسره فهمید جدا شدم اولش کلی دعوام کرد  بعدش گف. تا جایی ک بشه هواتو دارم .

اولین خونه ای ک رهن و اجاره کردم ب یک ماه نرسید بلند شدم دوباره اثاث کشی .

چون مزاحم خطرناک داشتم .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز