اونا اولش مخالفت کردن . بعد ۳ روز به پسرشون گفتن حاضریم بریم خاستگاری . پسره هم گف الان ن. ب وقتش . تا اینکه امسال اومد خاستگاری . اها اینم بگم ک اسفند ۱۴۰۰ جدا شدم .
خاستگاریمم ۴ اردیبهشت بود .
و تاریخ عقدم ۲۲ اردیبهشت .
خداروشکر ک خانواده خوبی داره . با هم اوکی هستیم خداروشکر .
با من مهربونن برعکس دایی و زنداییم .
سر عقد چیزی برام کم نذاشتن .
اها اینم بگم ک خانواده منم میدونستن ک با کسی در ارتباطم .
همش میگفتن ولت میکنه و کلی ایه یاس و ناامیدی .
دخترمم حضانتشو دادم ب پدرش نگین چرا ؟ چجوری دلت اومد ؟
اون خانوادشو داش ولی من نداشتم .پیش،کی میذاشتم میرفتم سرکار ؟ سختم بود . تا ۹ سالگی حضانتشودادم ب پدرش تا یکم خودمو تا اون موقع جم و جور کنم بتونم بیارمش پیش خودم