بنظرتون دوباره موقعیت خوب برای ازدواج پیش میاد؟ من که زده شدم دلم نمیخواد ازدواج کنم حالا ولی وقتی به اون فکر میکنم که بعدا دوباره تشکیل زندگی میده زن میگیره و بچه دار میشه..خیلی اذیت میشم حس میکنم کسی دیگه نمیاد سمتم...
اره بابا هزاران نفر بعد از جدایی حتی بچه هم داشتن ازدواج کردن ...اینا همه دست خداست..بعضیا مجردن ازدواج نکردن اما بعضیا با وجود اینکه جدا شدن شوهر کردن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
جدا شدن توی هر سن واقعا جالب نیست.حتما ناخاسته اتفاق میفته.....
امیدوارم کسی تجربه نکند گرچه دنیا به آخرش نمیرسد...
موفق باشید
.single. هستم اگر می روم خوشتر ازین پند نیست // بسته به زنجیر را لیک خوش آیند نیست // // عمر گذر کرده را غرق تماشام شدم////سینه کشان همچو موج، راهی دریا شدم//☆ https://rubika.ir/kia365365 ali365365kia@gmail.com
ازدواج توی سن پایین خیلی بده طلاق یه راهکاره برای عذاب نکشیدن پس هروقت دیدی اذیت میشی باید استفاده ...
اتفاقاً الان خونه بابام خیلی بهم خوش میگذره کلا حالم خیلی خوبه اینجا ولی پیشش که بودم فقط عذاب میکشیدم....اما الانم تنها چیزی که اذیتم میکنه حس وابستگی که دارم💔من بهش گفتم تو اولین مرد زندگیمی واقعا اولین مرد زندگیم بود من با هیچ پسری نبودم تا حالا...
اگه درست نمی شه جدا شو بعد تو خیلی وقت داری چرا از الان جدا نشده باز به فکر ازدواجی.
هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد....//خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//
دیروز تایپیک زدم راجب خوابی که دیدم الان دو روزه کلافم حالم خوش نی همش تو ذهنمه بیشتر از اون لحظه ای که با اون دختره تصویری حرف میزد و من هیچی نگفتم عذاب میکشم....از حرفایی که اون دختره بهش میگف...💔من اون لحظه جلوش خون گریه کردم بهش گفتم اذیت میشم بخدا اذیت میشم نکن اینکارو ولی بهم خندید عین خیالش نبود مسخرم کرد....من روزی هزار بار بخاطر اون روزی که گذشت عذاب میکشم که چرا هیچ کاری نکردم هیچ حرفی نزدم.....من چون دختره رو اولین بار میدیدم خواستم احترام بزارم بهش که ایکاش بی احترامی میکردم فامیلش بود