کاشکی به زبون نیاری، حتی با خودت، ایگنور کن انگار اتفاقی نیفتاده
من همیشه یک صندلی واسم کم بوده، کتم واسم تنگ بوده، کفشام واسم کوچیک بودن، ساعتم خواب میمونده و من ازش جلوتر حرکت میکردم، احساس میکنم تمام دنیا دست به دست هم دادن تا من به حقم نرسم، اینجور که معلومه دنیا قراره همه چیزو احمقانه تموم کنه؛ اما نمیدونه پایان با منه.
خودِ عزیزم؛امیدوارم اون اتفاقی که منتظرشی به زودی رقم بخوره، انقد غیرمنتظره که مجبور شی یجا بشینی تا از شُکاش درای، یه لبخند واقعی بزنی و بیای بگی بلاخره اتفاق افتاد🍊☺
خب چیکارکنم همه بهش میخندن حرف میزنه بدراه میره خجالت میکشم
یکم سادس حتما چرا خجالت بکشی:/
خودِ عزیزم؛امیدوارم اون اتفاقی که منتظرشی به زودی رقم بخوره، انقد غیرمنتظره که مجبور شی یجا بشینی تا از شُکاش درای، یه لبخند واقعی بزنی و بیای بگی بلاخره اتفاق افتاد🍊☺