2777

امیرالمومنین_ع_مدح #

برای هشتگ "امیرالمومنین_ع_مدح" 14 مورد یافت شد.

امیرالمومنین_ع_مدح#  


شکر خدا که دست خدا دستگیر ماست

لایق‌ترین خلیفه‌ی عالَم امیر ماست


گیرم که دیگران همه سویی دگر روند

راه علیِ عالیِ اعلا، مسیر ماست


راهی که می‌رسد به حقیقت، به عاشقی

راهِ امام منتخب بی نظیر ماست


خاکیم، خاک مَقدم پُر فیض بوتراب

در این مقام، مهر فروزان حقیر ماست


در فکر چیست آدم کج فهم حق ستیز؟!

روشن‌ترین چراغ هدایت غدیر ماست


خَندق علی و بَدر علی و اُحد علی

فتح الفتوح، کار امیر دلیر ماست


نورش فروغ روشنِ شب‌های کائنات

یادش شروع رویش گل در کویر ماست


تا عالَمی به نام علی آشنا شود

نامش مدام ذکر صغیر و کبیر ماست


✍ #حسن_شیرزاد



به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز #جنگ_خندق

امیرالمومنین_ع_مدح#  



دست خدا و نفْسِ پیمبر فقط علی‌ست

شمشیر و شیرِ خالقِ اکبر فقط علی‌ست


بعد از نبی به امر خداوند ذوالجلال

ما را امام و هادی و رهبر فقط علی‌ست


دست خدا که با سر انگشت خویشتن

خورشید را نمود مسخر فقط علی‌ست


بر آن دو تن که هر دو ز خیبر گریختند

اعلان کنید فاتح خیبر فقط علی‌ست


این نام را مباد به دیگر کسان دهند

این حق حیدر است که حیدر فقط علی‌ست


مردی که جان به دست، شب #لیلة_المبیت

جای رسول خفت به بستر فقط علی‌ست


ای تشنگان حشر به حق خدا قسم

باور کنید ساقی کوثر فقط علی‌ست


مردی که در مهاجر و انصار از نخست

گردید با رسول برادر فقط علی‌ست


دیوار کعبه سینه گشود از برای او

مولود بیت حضرت داور فقط علی‌ست


نوزاد بیت و صاحب بیت و امیر بیت

مهمان بیت همره مادر فقط علی‌ست


آن شیر کبریا که در ایام کودکی

از هم درید پیکر اژدر فقط علی‌ست


روز احد به رغم تمام فراریان

یاری که گشت دور پیمبر فقط علی‌ست


از منبر رسول خدا آید این ندا

بعد از رسول، صاحب منبر فقط علی‌ست


کس را چه زهره تا که شود کفو فاطمه

آن کس که شد به فاطمه شوهر فقط علی‌ست


ممدوح «انّما» که خدا گفته در کتاب

گفتیم و گفته‌اند مکرر فقط علی‌ست


در روز حشر پیشروِ ختم انبیا

صاحب علَم به عرصۀ محشر فقط علی‌ست


شاهی که رَخت کهنه به تن کرد و رَخت نو_

با دست خویش داد به قنبر فقط علی‌ست


دست خدا که یک تنه در عرصۀ نبرد

بگرفت سر ز عمر دلاور فقط علی‌ست


در فتح بدر و خیبر و در خندق و احد

بالله قسم امیر مظفّر فقط علی‌ست


آن بت‌شکن که در حرم خاص کبریا

بگذاشت پا به دوش پیمبر فقط علی‌ست


«اِلّا علی» ندای خدا بود در اُحد

ممدوح این ندای منور فقط علی‌ست


فرمود مصطفی که منم شهر علم و بس

این شهر علم را که منم، "در" فقط علی‌ست


آن کو به کودکی به رسول خدا مدام

بوده انیس و مونس و یاور فقط علی‌ست


گو صد خلیفه بعد پیمبر فقط علی‌ست

آن را که حق نموده مقرر فقط علی‌ست


«میثم» امیر خلق و رفیقِ فقیرِ شهر_

در عالم وجود سراسر فقط علی‌ست


✍ استاد #غلامرضا_سازگار



به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز #جنگ_خندق

امیرالمومنین_ع_مدح#  



دست خدا و نفْسِ پیمبر فقط علی‌ست

شمشیر و شیرِ خالقِ اکبر فقط علی‌ست


بعد از نبی به امر خداوند ذوالجلال

ما را امام و هادی و رهبر فقط علی‌ست


دست خدا که با سر انگشت خویشتن

خورشید را نمود مسخر فقط علی‌ست


بر آن دو تن که هر دو ز خیبر گریختند

اعلان کنید فاتح خیبر فقط علی‌ست


این نام را مباد به دیگر کسان دهند

این حق حیدر است که حیدر فقط علی‌ست


مردی که جان به دست، شب #لیلة_المبیت

جای رسول خفت به بستر فقط علی‌ست


ای تشنگان حشر به حق خدا قسم

باور کنید ساقی کوثر فقط علی‌ست


مردی که در مهاجر و انصار از نخست

گردید با رسول برادر فقط علی‌ست


دیوار کعبه سینه گشود از برای او

مولود بیت حضرت داور فقط علی‌ست


نوزاد بیت و صاحب بیت و امیر بیت

مهمان بیت همره مادر فقط علی‌ست


آن شیر کبریا که در ایام کودکی

از هم درید پیکر اژدر فقط علی‌ست


روز احد به رغم تمام فراریان

یاری که گشت دور پیمبر فقط علی‌ست


از منبر رسول خدا آید این ندا

بعد از رسول، صاحب منبر فقط علی‌ست


کس را چه زهره تا که شود کفو فاطمه

آن کس که شد به فاطمه شوهر فقط علی‌ست


ممدوح «انّما» که خدا گفته در کتاب

گفتیم و گفته‌اند مکرر فقط علی‌ست


در روز حشر پیشروِ ختم انبیا

صاحب علَم به عرصۀ محشر فقط علی‌ست


شاهی که رَخت کهنه به تن کرد و رَخت نو_

با دست خویش داد به قنبر فقط علی‌ست


دست خدا که یک تنه در عرصۀ نبرد

بگرفت سر ز عمر دلاور فقط علی‌ست


در فتح بدر و خیبر و در خندق و احد

بالله قسم امیر مظفّر فقط علی‌ست


آن بت‌شکن که در حرم خاص کبریا

بگذاشت پا به دوش پیمبر فقط علی‌ست


«اِلّا علی» ندای خدا بود در اُحد

ممدوح این ندای منور فقط علی‌ست


فرمود مصطفی که منم شهر علم و بس

این شهر علم را که منم، "در" فقط علی‌ست


آن کو به کودکی به رسول خدا مدام

بوده انیس و مونس و یاور فقط علی‌ست


گو صد خلیفه بعد پیمبر فقط علی‌ست

آن را که حق نموده مقرر فقط علی‌ست


«میثم» امیر خلق و رفیقِ فقیرِ شهر_

در عالم وجود سراسر فقط علی‌ست


✍ استاد #غلامرضا_سازگار



به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز #جنگ_خندق

امیرالمومنین_ع_مدح#  



اشک می‌بارید از چشمان سلمان مثل ابر

گفت من یک قطره‌ام پیش تو ای دریای صبر!


ای خوشا «اللهُ نور»ی که توئی پروانه‌اش

خوش به حالش که تو دنیا آمدی در خانه‌اش


همچنان از طرح آن روزم پشیمانم هنوز

آن همه خندق چرا کندیم؟ حیرانم هنوز


در سپاه ما مگر آن روز شیر حق نبود

حاجتی دیگر به حفر آن همه خندق نبود


خویش را در کام شیر انداخت او با پای خود

تا پرید این سو و جولان داد «عمرو عبدِوُد»


هی رجز می‌خوانَد و هی بی قراری می‌کنی

وای از آن ساعت که تو قصد شکاری می‌کنی


«لا فتی»! پیش آمدی «لا سیف» در دستان تو


گفت احمد: نه، ولی نه از هراسِ جانِ تو


گفت نه، تا دیگری با «عمرو» رو در رو شود

گفت نه، تا دست آن پر ادّعاها رو شود


دیدمت شیر جوان! تا ‌آمدی غرّان ز رَه

گفتی: اِنّی فارِسٌ، سَمَّیتُ اُمّی حیدَرَه


عمرو! آن «هل من مبارز» شد صدای آخرت

خوب می‌بینم که می‌چرخد اَجَل دورِ سرت


گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود

اسم آن‌ها که علی ابن ابی طالب نبود


در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان!

دور دور ماست دیگر، ما یلان آسمان


قلب حق در سینه‌ی من در پس این جوشن‌ست

جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن ست


آمدم تا جان بگیرم یا که از جان بگذرم

آمدم با ضربتی از جن و انسان بگذرم


روز خندق را همان روز الستم می‌کنی

خون فرقم را تو می‌ریزی و مستم می‌کنی


فرق من باز و سپر باز و دهانِ تیغ باز

با سه لب، لبیک می‌گویم در این راز و نیاز


باده مست و باده نوشان مست و ساقی مستِ مست

مست می‌چرخد به دورش عالمی ساغر به دست


پس «الا یا ایها الساقی ادر کاساً» عظیم

تیغ را برگیر، بسم الله رحمن الرحیم


برق هیبت در نگاهت چشم او را خیره کرد

ناگهان گردی به پا شد که هوا را تیره کرد


تا به راه انداختی آن گِردباد حیدری

عمروْ جای جنگ شد مبهوت آن جنگاوری


دم به دم چرخیدی و چرخاندی آن تیغِ دودَم

هم چپ و هم راست بودی، پلک تا می‌زد به هم


در زمین با لرزه‌ی گامت قیامت می‌کنی

«یا قسیم النار و الجنة»! چه قسمت می‌کنی؟


می‌زنی شمشیر هم چون آذرخشی مرگ‌بار

نه، نمی‌فهمد زبانی عمروْ، الا ذوالفقار


تیغ با آن وزن در دستان تو مثل پَرَست

پر درآورده‌ست، حق دارد، به دست حیدرست


یک نفس بر عمروْ می‌تازی و او درمانده‌ است

تیغ هم مثل سپر در دست دیگر مانده است


هر چه دارد در دفاع از جان خود رو می‌کند

پیش تو شیر قدیمی کار آهو می‌کند


باورش می‌شد اگر رزم تو در بدر و اُحُد

پیش تیغت وا نمی‌ماند این چنین در کار خود


گفت با خود بی رقیبم چون که دیگر حمزه نیست

او نمی‌دانست سیف الله، بعد از این علی‌‌ست


باورش شد پنجه‌ها وقتی اسیر شیر بود

باورش شد قدرت بازویت امّا دیر بود


تیغ برّان بود، امّا تیغِ ایمان را زدی

پای او نه پایه‌های کفر و عصیان را زدی


نقشه‌ی اهل تکاثر باز نقشی شد بر آب

شَر به خاک افتاد و سر خم کرد پیش بوتراب


آمدی چون عید نو تا قفل زندان بشکنی

دیو مردم خوار را چنگال و دندان بشکنی


پای آن دیو سیه از روی زانو شد دو نیم

چیست پا، وقتی نیاید در صراط المستقیم؟


مثل بُت آن کوهِ آهن بر زمین افتاده بود

کفر بر پای امیر المومنین افتاده بود


عمروْ!، عُمرت غرورت از کفت بیرون کشید

عبدِ «وَد» بودی و عبد «رَب» تو را در خون کشید


خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا؟

عمروْ! ـ چشمت کورـ با حیدر در افتادی چرا؟


عرش هم تکبیر گفت از شور پیکارت علی!

عقل انگشتش به لب، وامانده در کارت علی!


در دلم توفان اسرار تو دامن می‌کشد

وای اگر گویم، ابوذر تیغ بر من می‌کشد


آن که پیش ضربتش اعمال ما فانی‌ست کیست؟

آن که می‌داند در این عالم که حیدر کیست، کیست؟


من کم آوردم، ببین لبریز شد دریای من

باز هم با چاه رازت را بگو مولای من


✍ #قاسم_صرافان



به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز #جنگ_خندق

امیرالمومنین_ع_مدح#  


دلم غير ايوان پناهی نداشت

دلم زائری بود و راهی نداشت


دلم در بساطش جز آهی نداشت

علی داشت آن را كه شاهی نداشت


به دور امير كرم گشته‌ام

صد و ده قدم در حرم گشته‌ام


به او گفتم ای شاه! راهم بده

امان نامه‌ای بر گناهم بده


لياقت به يك دم نگاهم بده

پناهی ندارم، پناهم بده


صدا زد پريشانی‌ات با علی

اگر خسته‌جانی بگو يا علی


همين لحظه‌ها بود پيدا شدم

علی گفتم و از زمين پا شدم


شب و روز حيران مولا شدم

گدا بودم او خواست آقا شدم


دلِ من بدون علی بی كس است

بميرم ببينم علی را بس است


تحمل به اين نور لابد نبود

ترک خوردن كعبه بی خود نبود


و كعبه كه جای تَرَدُد نبود

پس اين ها همه يك تولد نبود


خدا خواست ثابت كند بر جهان

علی هست يكتاترين در جهان


فقيری كه انگشتر از او گرفت

سليمان شد و ذكر ياهو گرفت


زمين تخت او آسمان تاج او

به دوش نبی بود معراج او


اگر مدح او بر لبم جا گرفت

يدالله دستان من را گرفت


به من گفت از مرد خندق بگو

بيا از علیٌ مع الحق بگو


سه بار از نبی اذن ميدان گرفت

علی هست پس مصطفی جان گرفت


نبی گفت جانم به قربان او

علی جان من هست و من جان او


علی با خدا و خدا با علي

علی يا خدا گفت، حق ياعلی


اميری نداريم الّا علی

اگر ناتوانی بگو يا علی


✍ #مجید_تال



به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز #جنگ_خندق

امیرالمومنین_ع_مدح#  



دست خدا و نفْسِ پیمبر فقط علی‌ست

شمشیر و شیرِ خالقِ اکبر فقط علی‌ست 


بعد از نبی به امر خداوند ذوالجلال 

ما را امام و هادی و رهبر فقط علی‌ست


دست خدا که با سر انگشت خویشتن 

خورشید را نمود مسخر فقط علی‌ست


بر آن دو تن که هر دو ز خیبر گریختند 

اعلان کنید فاتح خیبر فقط علی‌ست 


این نام را مباد به دیگر کسان دهند 

این حق حیدر است که حیدر فقط علی‌ست


مردی که جان به دست، شب #لیلة_المبیت 

جای رسول خفت به بستر فقط علی‌ست


ای تشنگان حشر به حق خدا قسم 

باور کنید ساقی کوثر فقط علی‌ست 


مردی که در مهاجر و انصار از نخست 

گردید با رسول برادر فقط علی‌ست


دیوار کعبه سینه گشود از برای او 

مولود بیت حضرت داور فقط علی‌ست


نوزاد بیت و صاحب بیت و امیر بیت 

مهمان بیت همره مادر فقط علی‌ست


آن شیر کبریا که در ایام کودکی 

از هم درید پیکر اژدر فقط علی‌ست


روز احد به رغم تمام فراریان 

یاری که گشت دور پیمبر فقط علی‌ست 


از منبر رسول خدا آید این ندا 

بعد از رسول، صاحب منبر فقط علی‌ست


کس را چه زهره تا که شود کفو فاطمه 

آن کس که شد به فاطمه شوهر فقط علی‌ست


ممدوح «انّما» که خدا گفته در کتاب 

گفتیم و گفته‌اند مکرر فقط علی‌ست 


در روز حشر پیشروِ ختم انبیا 

صاحب علَم به عرصۀ محشر فقط علی‌ست


شاهی که رَخت کهنه به تن کرد و رَخت نو_ 

با دست خویش داد به قنبر فقط علی‌ست


دست خدا که یک تنه در عرصۀ نبرد 

بگرفت سر ز عمر دلاور فقط علی‌ست


در فتح بدر و خیبر و در خندق و احد 

بالله قسم امیر مظفّر فقط علی‌ست


آن بت‌شکن که در حرم خاص کبریا 

بگذاشت پا به دوش پیمبر فقط علی‌ست


«اِلّا علی» ندای خدا بود در اُحد 

ممدوح این ندای منور فقط علی‌ست 


فرمود مصطفی که منم شهر علم و بس 

این شهر علم را که منم، "در" فقط علی‌ست


آن کو به کودکی به رسول خدا مدام 

بوده انیس و مونس و یاور فقط علی‌ست


گو صد خلیفه بعد پیمبر فقط علی‌ست 

آن را که حق نموده مقرر فقط علی‌ست


«میثم» امیر خلق و رفیقِ فقیرِ شهر_ 

در عالم وجود سراسر فقط علی‌ست


✍ استاد #غلامرضا_سازگار 


به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز #جنگ_خندق

امیرالمومنین_ع_مدح#  



دست خدا و نفْسِ پیمبر فقط علی‌ست

شمشیر و شیرِ خالقِ اکبر فقط علی‌ست 


بعد از نبی به امر خداوند ذوالجلال 

ما را امام و هادی و رهبر فقط علی‌ست


دست خدا که با سر انگشت خویشتن 

خورشید را نمود مسخر فقط علی‌ست


بر آن دو تن که هر دو ز خیبر گریختند 

اعلان کنید فاتح خیبر فقط علی‌ست 


این نام را مباد به دیگر کسان دهند 

این حق حیدر است که حیدر فقط علی‌ست


مردی که جان به دست، شب #لیلة_المبیت 

جای رسول خفت به بستر فقط علی‌ست


ای تشنگان حشر به حق خدا قسم 

باور کنید ساقی کوثر فقط علی‌ست 


مردی که در مهاجر و انصار از نخست 

گردید با رسول برادر فقط علی‌ست


دیوار کعبه سینه گشود از برای او 

مولود بیت حضرت داور فقط علی‌ست


نوزاد بیت و صاحب بیت و امیر بیت 

مهمان بیت همره مادر فقط علی‌ست


آن شیر کبریا که در ایام کودکی 

از هم درید پیکر اژدر فقط علی‌ست


روز احد به رغم تمام فراریان 

یاری که گشت دور پیمبر فقط علی‌ست 


از منبر رسول خدا آید این ندا 

بعد از رسول، صاحب منبر فقط علی‌ست


کس را چه زهره تا که شود کفو فاطمه 

آن کس که شد به فاطمه شوهر فقط علی‌ست


ممدوح «انّما» که خدا گفته در کتاب 

گفتیم و گفته‌اند مکرر فقط علی‌ست 


در روز حشر پیشروِ ختم انبیا 

صاحب علَم به عرصۀ محشر فقط علی‌ست


شاهی که رَخت کهنه به تن کرد و رَخت نو_ 

با دست خویش داد به قنبر فقط علی‌ست


دست خدا که یک تنه در عرصۀ نبرد 

بگرفت سر ز عمر دلاور فقط علی‌ست


در فتح بدر و خیبر و در خندق و احد 

بالله قسم امیر مظفّر فقط علی‌ست


آن بت‌شکن که در حرم خاص کبریا 

بگذاشت پا به دوش پیمبر فقط علی‌ست


«اِلّا علی» ندای خدا بود در اُحد 

ممدوح این ندای منور فقط علی‌ست 


فرمود مصطفی که منم شهر علم و بس 

این شهر علم را که منم، "در" فقط علی‌ست


آن کو به کودکی به رسول خدا مدام 

بوده انیس و مونس و یاور فقط علی‌ست


گو صد خلیفه بعد پیمبر فقط علی‌ست 

آن را که حق نموده مقرر فقط علی‌ست


«میثم» امیر خلق و رفیقِ فقیرِ شهر_ 

در عالم وجود سراسر فقط علی‌ست


✍ استاد #غلامرضا_سازگار 



امیرالمومنین_ع_مدح#  


شکر خدا که دست خدا دستگیر ماست

لایق‌ترین خلیفه‌ی عالَم امیر ماست


گیرم که دیگران همه سویی دگر روند

راه علیِ عالیِ اعلا، مسیر ماست


راهی که می‌رسد به حقیقت، به عاشقی

راهِ امام منتخب بی نظیر ماست


خاکیم، خاک مَقدم پُر فیض بوتراب

در این مقام، مهر فروزان حقیر ماست


در فکر چیست آدم کج فهم حق ستیز؟!

روشن‌ترین چراغ هدایت غدیر ماست


خَندق علی و بَدر علی و اُحد علی

فتح الفتوح، کار امیر دلیر ماست


نورش فروغ روشنِ شب‌های کائنات

یادش شروع رویش گل در کویر ماست


تا عالَمی به نام علی آشنا شود

نامش مدام ذکر صغیر و کبیر ماست


✍ #حسن_شیرزاد



#‍امام_زمان_عج_مناجات_سال_جدید

امیرالمومنین_ع_مدح#  


با نام و یادِ تو امامِ مهربانی

پیچیده در عالم نسیمِ زندگانی


تو باعثِ پیدایشِ کُـون و مکانی

آقایِ عالم! مهدیِ صاحب زمانی


تو نیل، تو زمزم، تو دجله، تو فراتی

تو جوشش هر چشمه‌ای، آبِ حیاتی


باران به اذنِ توست، بارِش دارد آقا

بر سبزه‌ها دستِ نوازش دارد آقا


مانندِ خورشیدی به پشتِ ابر هستی

تو انتقامی در لباسِ صبر هستی


قلبِ همه ذراتِ هستی بی قرارت

زهرایِ مرضیه بُوَد چشم انتظارت


ای از تبارِ احمدِ مختار برگرد

با ذوالفقارِ حیدرِ کرار برگرد


با تلخی وشیرینی اش یک سال سر شد

صبحِ ظهورِ تو کمی نزدیک‌تر شد


امسال آغازش چو دُرّی در صدف شد

تحویلِ سالم رو به ایوانِ نجف شد


آغازِ هر سالم امیرالمؤمنین است

چون احسنُ الحالم امیرالمؤمنین است


تقدیر و اقبالم امیرالمؤمنین است

امضایِ اعمالم امیرالمؤمنین است


حُبِّ علی در سینه‌ی ما جا گرفته

دستانِ مارا حضرت زهرا گرفته


فریادِ مظلومانِ عالم یا علی شد

معراجِ ما تا عالمِ بالا علی شد


مثلِ نجف بر خاکِ مشهد سر گذاریم

سلطان علی موسی الرضا را دوست داریم


شاهِ خراسان سایه‌اش روی سر ماست

الطافِ او پشت و پناهِ رهبر ماست


سلطانِ به رعیت روزیِ سالانه داده‌ست

بابِ عنایاتِ به ما باب الجواد است


ما در تمامِ عمرمان در زیرِ دِینیم

از کودکی خاکِ کفِ پایِ حسینیم


در سختی ایام، فتحِ باب داریم

مثلِ حسین بن علی ارباب داریم


نسلِ جوان را در طریقِ عشق بُردیم

دستِ علیِ اکبرِ لیلا سپُردیم


یادی کنیم از لاله‌هایِ سرخ، نوروز

جایِ شهیدان، بینمان خالی‌ست امروز


فرزندهایی که پدرها را ندیدند

با قابِ عکسی هفت سینِ عید چیدند


با عمه‌ی سادات عهدِ عشق بستیم

یادِ شهیدانِ حریمِ یار هستیم


آنانکه اطرافِ حرم صف می‌کشیدند

با «کُلُنا عباسکِ» در خون طپیدند


جا مانده‌های فکه و والفجرِ هشت‌اند

گمنام‌هایی که به خانه برنگشتند..


✍ #قاسم_نعمتی




داغ ترین های تاپیک های امروز