2777

امام_حسن #

برای هشتگ "امام_حسن" 6 مورد یافت شد.

امام_حسن#  


تا شود راضی ز اعمالم  خدا گفتم حسن

مادرش بر سینه زد! آرام تا گفتم حسن


خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد

هرکسی گفت از کرم گفت از سخا گفتم حسن


یاکریم و یارب وقت‌ کمیل من شده

من هم از سوز جگر وقت دعا گفتم‌ حسن


ناامید کوچه ها کی ناامیدم کرده است؟!

زود حل شد مشکل من‌ هرکجا گفتم حسن


نام اورا میبری زهرا تفضل میکند

تا بگیرد فاطمه دست مرا گفتم حسن


در شلوغی حرم ناله زدم ای بی حرم!

هرزمان رفتم‌ به پابوس رضا گفتم حسن


کربلاییها همه ذکر حسین گفتند و من

با حسین بن علی در کربلا گفتم‌ حسن


فکر‌کردم در بقیعم گوشه ای کز کردم و

بی صدا مرثیه خواندم بی صدا گفتم‌ حسن


کوچه های تنگ یکروزه حسن را پیر کرد

رد شدم‌ با گریه از این کوچه ها گفتم حسن


سیدپوریا هاشمی



.

میلاد_امام_حسن#  

امام_حسن#  



امشب خدا از شاهکارش رونمایی می کند

امشب حسن از عاشقانش دلربایی می کند

هر کس درِ این خانه روز و شب گدایی می کند

با این گدایی بر جهان فرمانروایی می کند

چشم و چراغ خانه ی زهرا و حیدر آمده

استاد رزم قاسم و عباس و اکبر آمده


ماه علی از راه می آید وقارش را ببین

آیینه ی زهراست، حُسن بی شمارش را ببین

در چهره ی او شوکت پروردگارش را ببین

در دستهای خیبری اش ذوالفقارش را ببین

بر خا‌ک نعلینش ابوذرها تیمم کرده اند

از هیبتش حتی ملائک دست و پا گم کرده اند


روزی عالم می رسد از سفره ی شاهانه اش

بار زمین و آسمان را می کشد بر شانه اش

نور علی نور است بی شک خشت خشت خانه اش

شکر خدا روز ازل من هم شدم دیوانه اش

آمد کریمی که به یمن او گدایی باب شد

امشب حسین بن علی هم صاحب ارباب شد


آرام می گیرد جهان در سایه ی بال و پرش

یا للعجب! در حیرتم از خُلق قاسم پرورش

دنیا به هم می ریزد از بانگ انا بن الحیدرش

آمد که روز و شب بگردد دور زهرا مادرش

هر جا نبردی هست شیر کارزارش مجتبی ست

جنگ جمل یعنی که حیدر ذوالفقارش مجتبی ست


خَلقا شبیه فاطمه، خُلقا شبیه حیدر است

مثل علی حتی نفس هایش مسیحا پرور است

هر کس که فرزند علی شد ، فاتح صد خیبر است

او جای خود دارد ... غلامش هم شفیع محشر است

وقتی که در تاریکیِ شب ها عبادت می کند

بی واسطه او با خدای خویش صحبت می کند


آب وضوی او جهنم را گلستان می کند

شب های عالم را ، نگاهش نور باران می کند

نور وجودش عرش اعلی را چراغان می کند

ایوان طلای مجتبی کافر مسلمان می کند

اصلا حواسم نیست؛ ایوانی ندارد مجتبی

شمع و چراغی بر مزارش نیست مثل کربلا



#احسان_نرگسی

.

میلاد_امام_حسن#  

امام_حسن#  



امشب خدا از شاهکارش رونمایی می کند

امشب حسن از عاشقانش دلربایی می کند

هر کس درِ این خانه روز و شب گدایی می کند

با این گدایی بر جهان فرمانروایی می کند

چشم و چراغ خانه ی زهرا و حیدر آمده

استاد رزم قاسم و عباس و اکبر آمده


ماه علی از راه می آید وقارش را ببین

آیینه ی زهراست، حُسن بی شمارش را ببین

در چهره ی او شوکت پروردگارش را ببین

در دستهای خیبری اش ذوالفقارش را ببین

بر خا‌ک نعلینش ابوذرها تیمم کرده اند

از هیبتش حتی ملائک دست و پا گم کرده اند


روزی عالم می رسد از سفره ی شاهانه اش

بار زمین و آسمان را می کشد بر شانه اش

نور علی نور است بی شک خشت خشت خانه اش

شکر خدا روز ازل من هم شدم دیوانه اش

آمد کریمی که به یمن او گدایی باب شد

امشب حسین بن علی هم صاحب ارباب شد


آرام می گیرد جهان در سایه ی بال و پرش

یا للعجب! در حیرتم از خُلق قاسم پرورش

دنیا به هم می ریزد از بانگ انا بن الحیدرش

آمد که روز و شب بگردد دور زهرا مادرش

هر جا نبردی هست شیر کارزارش مجتبی ست

جنگ جمل یعنی که حیدر ذوالفقارش مجتبی ست


خَلقا شبیه فاطمه، خُلقا شبیه حیدر است

مثل علی حتی نفس هایش مسیحا پرور است

هر کس که فرزند علی شد ، فاتح صد خیبر است

او جای خود دارد ... غلامش هم شفیع محشر است

وقتی که در تاریکیِ شب ها عبادت می کند

بی واسطه او با خدای خویش صحبت می کند


آب وضوی او جهنم را گلستان می کند

شب های عالم را ، نگاهش نور باران می کند

نور وجودش عرش اعلی را چراغان می کند

ایوان طلای مجتبی کافر مسلمان می کند

اصلا حواسم نیست؛ ایوانی ندارد مجتبی

شمع و چراغی بر مزارش نیست مثل کربلا



#احسان_نرگسی


.

میلاد_امام_حسن#  

امام_حسن#  



امشب خدا از شاهکارش رونمایی می کند

امشب حسن از عاشقانش دلربایی می کند

هر کس درِ این خانه روز و شب گدایی می کند

با این گدایی بر جهان فرمانروایی می کند

چشم و چراغ خانه ی زهرا و حیدر آمده

استاد رزم قاسم و عباس و اکبر آمده


ماه علی از راه می آید وقارش را ببین

آیینه ی زهراست، حُسن بی شمارش را ببین

در چهره ی او شوکت پروردگارش را ببین

در دستهای خیبری اش ذوالفقارش را ببین

بر خا‌ک نعلینش ابوذرها تیمم کرده اند

از هیبتش حتی ملائک دست و پا گم کرده اند


روزی عالم می رسد از سفره ی شاهانه اش

بار زمین و آسمان را می کشد بر شانه اش

نور علی نور است بی شک خشت خشت خانه اش

شکر خدا روز ازل من هم شدم دیوانه اش

آمد کریمی که به یمن او گدایی باب شد

امشب حسین بن علی هم صاحب ارباب شد


آرام می گیرد جهان در سایه ی بال و پرش

یا للعجب! در حیرتم از خُلق قاسم پرورش

دنیا به هم می ریزد از بانگ انا بن الحیدرش

آمد که روز و شب بگردد دور زهرا مادرش

هر جا نبردی هست شیر کارزارش مجتبی ست

جنگ جمل یعنی که حیدر ذوالفقارش مجتبی ست


خَلقا شبیه فاطمه، خُلقا شبیه حیدر است

مثل علی حتی نفس هایش مسیحا پرور است

هر کس که فرزند علی شد ، فاتح صد خیبر است

او جای خود دارد ... غلامش هم شفیع محشر است

وقتی که در تاریکیِ شب ها عبادت می کند

بی واسطه او با خدای خویش صحبت می کند


آب وضوی او جهنم را گلستان می کند

شب های عالم را ، نگاهش نور باران می کند

نور وجودش عرش اعلی را چراغان می کند

ایوان طلای مجتبی کافر مسلمان می کند

اصلا حواسم نیست؛ ایوانی ندارد مجتبی

شمع و چراغی بر مزارش نیست مثل کربلا



#احسان_نرگسی



امام_حسن#  



امشب خدا از شاهکارش رونمایی می کند

امشب حسن از عاشقانش دلربایی می کند

هر کس درِ این خانه روز و شب گدایی می کند

با این گدایی بر جهان فرمانروایی می کند

چشم و چراغ خانه ی زهرا و حیدر آمده

استاد رزم قاسم و عباس و اکبر آمده


ماه علی از راه می آید وقارش را ببین

آیینه ی زهراست، حُسن بی شمارش را ببین

در چهره ی او شوکت پروردگارش را ببین

در دستهای خیبری اش ذوالفقارش را ببین

بر خا‌ک نعلینش ابوذرها تیمم کرده اند

از هیبتش حتی ملائک دست و پا گم کرده اند


روزی عالم می رسد از سفره ی شاهانه اش

بار زمین و آسمان را می کشد بر شانه اش

نور علی نور است بی شک خشت خشت خانه اش

شکر خدا روز ازل من هم شدم دیوانه اش

آمد کریمی که به یمن او گدایی باب شد

امشب حسین بن علی هم صاحب ارباب شد


آرام می گیرد جهان در سایه ی بال و پرش

یا للعجب! در حیرتم از خُلق قاسم پرورش

دنیا به هم می ریزد از بانگ انا بن الحیدرش

آمد که روز و شب بگردد دور زهرا مادرش

هر جا نبردی هست شیر کارزارش مجتبی ست

جنگ جمل یعنی که حیدر ذوالفقارش مجتبی ست


خَلقا شبیه فاطمه، خُلقا شبیه حیدر است

مثل علی حتی نفس هایش مسیحا پرور است

هر کس که فرزند علی شد ، فاتح صد خیبر است

او جای خود دارد ... غلامش هم شفیع محشر است

وقتی که در تاریکیِ شب ها عبادت می کند

بی واسطه او با خدای خویش صحبت می کند


آب وضوی او جهنم را گلستان می کند

شب های عالم را ، نگاهش نور باران می کند

نور وجودش عرش اعلی را چراغان می کند

ایوان طلای مجتبی کافر مسلمان می کند

اصلا حواسم نیست؛ ایوانی ندارد مجتبی

شمع و چراغی بر مزارش نیست مثل کربلا



#احسان_نرگسی

مدح_امام_حسن#  

.

میلاد_امام_حسن#  

امام_حسن#  



امشب خدا از شاهکارش رونمایی می کند

امشب حسن از عاشقانش دلربایی می کند

هر کس درِ این خانه روز و شب گدایی می کند

با این گدایی بر جهان فرمانروایی می کند

چشم و چراغ خانه ی زهرا و حیدر آمده

استاد رزم قاسم و عباس و اکبر آمده


ماه علی از راه می آید وقارش را ببین

آیینه ی زهراست، حُسن بی شمارش را ببین

در چهره ی او شوکت پروردگارش را ببین

در دستهای خیبری اش ذوالفقارش را ببین

بر خا‌ک نعلینش ابوذرها تیمم کرده اند

از هیبتش حتی ملائک دست و پا گم کرده اند


روزی عالم می رسد از سفره ی شاهانه اش

بار زمین و آسمان را می کشد بر شانه اش

نور علی نور است بی شک خشت خشت خانه اش

شکر خدا روز ازل من هم شدم دیوانه اش

آمد کریمی که به یمن او گدایی باب شد

امشب حسین بن علی هم صاحب ارباب شد


آرام می گیرد جهان در سایه ی بال و پرش

یا للعجب! در حیرتم از خُلق قاسم پرورش

دنیا به هم می ریزد از بانگ انا بن الحیدرش

آمد که روز و شب بگردد دور زهرا مادرش

هر جا نبردی هست شیر کارزارش مجتبی ست

جنگ جمل یعنی که حیدر ذوالفقارش مجتبی ست


خَلقا شبیه فاطمه، خُلقا شبیه حیدر است

مثل علی حتی نفس هایش مسیحا پرور است

هر کس که فرزند علی شد ، فاتح صد خیبر است

او جای خود دارد ... غلامش هم شفیع محشر است

وقتی که در تاریکیِ شب ها عبادت می کند

بی واسطه او با خدای خویش صحبت می کند


آب وضوی او جهنم را گلستان می کند

شب های عالم را ، نگاهش نور باران می کند

نور وجودش عرش اعلی را چراغان می کند

ایوان طلای مجتبی کافر مسلمان می کند

اصلا حواسم نیست؛ ایوانی ندارد مجتبی

شمع و چراغی بر مزارش نیست مثل کربلا



#احسان_نرگسی