آخه ما از اون دسته بودیم ک بابام به شدت مخالف ازدواجمون بود و ولی من مرغم ی پا داشت
قهر کردم رفتم ولی نشده هرمزگاهی میبینم استفاده کرده
کلا بهم میریزم ولی فقط خودخوری و تهش هم دعوا میترسم زندگیم دوام نداشته باشه و از هم بپاشه خودم ب جهنم دلم برا مامان بابام کباب میشه که حرصم رو میخورن
از اون دسته آدما هم نیست ک از کسی حساب ببره خودمم و خودش