من با تمام وجود درکت میکنم
وای از ادم های سمی
من نمیدونم شما قبل اون پسر هم افسردگی داشتی یا نه
اما من هم دوست صمیمی
هم دوست پسر سابقم
افسردگی داشتن
هر دو به نحوی از زندگیم رفتن
و خداروشکر که رفتن
داغون بودم وقتی باهاشون بودم از دختر شاد شده بودم بی انگیزه
هی به مامانم میگفتم من برای چی زندم
که چی بشه مثلا
درس بخونم که چی هان؟؟؟
زنده باشم که چی
مامان بیچارمن داشت افسردهمیشد خدایا منو ببخش
وقتی از زندگیم رفتن اون ادما
تا مدتی حالم بد بود اما خداروشکر چشم بد به دور بهترم