هر وقت شوهرش نیست .همش داره با پسره حرف میزنه.یه بارم پسره اومده بود خونشون ساکت بودن بعد یه دفعه زنه سروصداش بلند شد و داشت گریه میکرد.نمیدونم چرا اینقدر ذهنم منحرف شده فک کردم اون اتفاقی ک نباید افتاده
من یه شب همسرم حالش بد شد رفتیم بیمارستان دیدم یه خانوم وایساده کنار خیابون مو بلند پالخت سفید و خوشگل ماشین واسگیساد دو تا مسر جوون شوخی و خنده دیدم یه دختر حدودا ۷ ساله قیافه افسرده با چند متر فاصله از مادرش وایساده انگار میدونست مادره چیکار میکنه خجالت میکشید یه کم مادر دختر رفتن جلوتر و مسرا هم دنبالشون فک کنم آخر رفتن باهاش. دلم واسه بچه کباب شد بخدا.😔😔
ما یه فامیلی داشتیم با دوست پسرش می رفت بازار خرید کردن و بچه ها که یه کم بزرگ شدن دیگه می دونستن مادرشون این جوره.
غرورت تمامِ توست.هرگز آن را به هیچ و پوش نفروش.از آمیختن تفاهم و نیاز و هوس و وابستگی،چیزی خلق می شود که ما نامش را گذاشته ایم عشق. در زندگی ات آن را بار ها و بار ها تجربه خواهی کرد،و هر بار خواهی پنداشت که این بار تفاوت دارد،که هر بار اشتباهی بوده است،که این بار آخرین بار است...نمی گویم چیز بدی است،لازم است؛امّا غرورت را تنها برای یک بار و تنها برای یک نفر،فدایش کن... از کفرِ من تا دینِ تو راهی به جز تردید نیست...دل خوش به فانوسم نکن این جا مگر خورشید نیست؟...با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوارِ من...چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وار من. یادمه قبل آشنایی با تو همیشه از اسمت بدم میومد....آدمی زاده دیگه با بعضی چیزا اُنس نمی گیره...روزی که دیدمت و اسمت رو پرسیدم با خودم گفتم شانس رو ببین یکی پیدا شد که دقیقا همون اسم رو داره...اما سرنوشت و تقدیر همیشه زورش بیشتر از خواسته ی دل ما آدماست...الان هر جا اون اسم رو می شنوم دیگه بدم نمیاد فقط و فقط یاد تو میفتم...یاد خودِ خودِ تو.😔😔
کلا کارش بود با یه نفر نبود با چند نفر بود و شوهرش طلاقش داد و هنوزم که هنوزه مجرد مونده و صیغه مردا میشه و ۲ تا خونه تو تهران خرید یه تنه تنهایی.
غرورت تمامِ توست.هرگز آن را به هیچ و پوش نفروش.از آمیختن تفاهم و نیاز و هوس و وابستگی،چیزی خلق می شود که ما نامش را گذاشته ایم عشق. در زندگی ات آن را بار ها و بار ها تجربه خواهی کرد،و هر بار خواهی پنداشت که این بار تفاوت دارد،که هر بار اشتباهی بوده است،که این بار آخرین بار است...نمی گویم چیز بدی است،لازم است؛امّا غرورت را تنها برای یک بار و تنها برای یک نفر،فدایش کن... از کفرِ من تا دینِ تو راهی به جز تردید نیست...دل خوش به فانوسم نکن این جا مگر خورشید نیست؟...با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوارِ من...چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وار من. یادمه قبل آشنایی با تو همیشه از اسمت بدم میومد....آدمی زاده دیگه با بعضی چیزا اُنس نمی گیره...روزی که دیدمت و اسمت رو پرسیدم با خودم گفتم شانس رو ببین یکی پیدا شد که دقیقا همون اسم رو داره...اما سرنوشت و تقدیر همیشه زورش بیشتر از خواسته ی دل ما آدماست...الان هر جا اون اسم رو می شنوم دیگه بدم نمیاد فقط و فقط یاد تو میفتم...یاد خودِ خودِ تو.😔😔