زنگ زده به شوهرم حدود۴عصر(خودشون باغ دارن)رفتن میوه بچینن میگه برنج دلمون میخاد وقت نداریم بپزیم به زنت(یعنی من)بگو بپزه برامون بیار منم باردارم(۶ماهمه)باورکنین یدونه ازاون میوه هارو ندادکه من لواشک درست کنم بجزمنم ۳تاعروس دیگه داره نمیدونم به اوناهم میوه داده یانه منم اصلا پیش شوهرم نگفتم که چرا به ما میوه ندادن خودشم میوه له شده رو زمین افتاده که فقط میشه باهاش لواشک درست کرد اونم برای من زیاد دیدن شوهرم گفت بپز ببرم منم گفتم الان برنج ۱ساعت وقت میبره شوهرمم سرپا بود داشت ۱۰دقیقه ای ازخونه خارج میشد خیلی ازشون دلخورم امااصلا به زبون نیاوردم مادرشوهرمم زن زرنگیه خودش اگه میخواست غذادرست میکرد حس میکنم بااین الکی زنگ زدنش میخواسته میونه مارو بهم بزنه که قبلا به وفور ازین قبیل کارا ازش میدیدم وباشوهرم دعوامیکردم که مثلا اگه این مورد پیش میومد میگفتم چرامیوه ندادن یا بگه عروسای دیگش درست کنن اما چن وقتیه گوش شیطون کر رابطم یکم باشوهرم خوب شده و دیگه باهاش بخاطر بقیه کل کل نمیکنم واینم بگم یکم باهاشون سرد شدم بخاطر حرف بردن اوردنشون و اینکه متلک اندازن
ای بابا چقد خسیسن! من بابام باغ داره یعنی خدامیدونه که تاحالا نشده به سودش فک کن خرسال همه فامیل واس ...
هم امسال فروخته هم اون له شده هارو خودش چندین روزه رفته نشسته باغ لواشک و... که به هیچ کس نده شایدم به اون یکی ها داده بااون یکی هامم رابطه ندارم نمیدونم
آهان پس خودت میدونی دیگه اخلاقشو چون گفتی میونتون خوب شده،گفتم شاید حالا بشه بهانه ای بلکه بفهمه حق ...
اینطوری خوب شده که الکی که برای لباس و غذا یاهرچیزی بهونه میگیره من فقط سکوت میکنم چرا چون یه جاریم طبقه بالاس یکی پایین دوس ندارم صدای دعوامونو بشنون فقط میگذرم یامیاد میگه فلان زنداداشم اینکارو کرد اونکاروکردمن فقط گوش میدم وردمیشم و نظرنمیدم
خدایا به حق این ماه عزیز هرکی میخواد میونه دونفرو خراب کنه باکوچیک ترین کاری همونو تو زندگی خودش پیا ...
من و مامانم و خواهرم عاشق عروسمونیم ۱۲ ساله تو زندگیمونه عین خواهریم. عشقمونه. داداشم جرات نداره بهش تو بگه.اوایل زندگی یکم داداشم اذیت کرد باهاش دعوا کرد عقد کرده بود بابام زن داداشم و نگه داشت داداشم و از خونه انداخت بیرون ۳ روز تو خیابونا میچرخید اخر با مادر میونی و غلط کردن راهش داد