سلام
شوهرم دیشب طبق معمول هر هفته گیر داده بود زنگ بزن به مامانم احوال پرسی کن.
منم گفتم از خونوادت خوشم نمیاد بهم کم بدی نکردند و هیچ دوستی ازشون ندیدم.
انگار شوهرم آلزایمر گرفته هر چی مثال میزدم انکار میکرد.
خونواده شوهرم خیلی بدذات و حسودند،اصلا دلم نمیخواد بهشون رو بدم وقیح تر بشن.
شوهرم با این اصرارهاش فقط باعث میشه من ازش دلگیر و دور بشم.
اینهمه خونواده من کمکمون کردند همه جوره و همیشه میگه بچه مون مامان باباتو با اسم کوچیک صدا بزنه ولی مامان بابای خودش که هیچ کاری برای ما نکردند و جز بدی چیزی ندیدیم بگه حاج مامان جون و حاج بابا جون،در صورتی که مامان باباش مذهبی نیستند و کربلا هم نرفتند ولی از اسم حاجی چون پولدار رفته مکه خوششون میاد.
نمیدونم از دست این شوهر خنگم چکار کنم.خونوادش آدم حسابش نمیکنند ولی این..