2777
2789
عنوان

خاطره😂🙌

161 بازدید | 13 پست

بچه ها من الان یهویی یادم اومد این خاطره 

حدودا پارسال اینا بود یه خواستگار اومد واسم من نمی‌دونستم فامیله ما رفتیم ت اتاق باهم حرف بزنیم نشستیم دیدم هیچی نمیگ منم جوگیر گفتم چیشده مهو زیباییم شدی😂🤦🏼‍♀️♀️یادش میوفتم میگم خاک ت سرم کنن چی گفتم اخه😂بعد این ب زور حلو خندشو گرفته بود می‌گفت خب شما بنظرت ت زندگی مشترک چجوری باشیم خوبه گفتم من رفیق میخوام دنبال عشق و عاشقی نیستم ینی انقدر من چرتوپرت گفتم گفتش وقت می‌خوان تا امسال هنو نیومدن😂😂💔

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

جنبه نداشت مشکل خودش بود😂🤦🏼‍♀️

نه مشکله ک شما بودین😂🤣

                                      نگران‌نباش..!خدایی‌ که‌ آمار تک‌تک‌ برگای‌ عالم‌ و‌ دارهازاحوال‌ توهم‌ خبر داره..:)))🙃🌿
😭😂


😅😅😇

                                                          من برای متنفر بودن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، زیرا من گرفتارِ دوست داشتنِ کسانی هستم که مرا دوست دارند.

منم یه با مستاجر بودیم 

منم مشکل یبوست داشتم 

شوهرم امد سه تا قرص داد گفت اینا بخوری حل 

منم خوردم وای خجالت میکشم بگم 

صبح با چنان دردی پاشدم گفتم الان که بترکم 

از شانس منم شوهر صابخونه داشت سر صبحی تو حیاط با موتورش تعمیر میکرد 

سرویس تو خونه بود اپارتمانی 

ولی دیگه کوچکترین صدایی بیرون بود 

منم نیم ساعت صبر کردم دیدم نمیشه 

 😰😰😰

دیگه ادمی که یبوست داشته باشه قرص خورده باشه میفهمه چی میگم چنان فرارکرد 🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️

خودم بگو تا چند روز خجالت میکشیدم 😢😢

ولی دیگه از اون روز سر صبحی ساعت هفت درس عبرت شد براش که پشت دشویی مردم واینمیسن 

اگه هم وایسادند صداهای عجیب غریبی میشنوند😁😁 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792