ی شهرستان نزدیک مونه
اول ک هرچی گفتم نریم گوش نداد شوهرم گفت اقوام نزدیکه باید بریم
حالا مادرشینا اومدن ماشین ما طبق معمول ، طبق معمول باید عقب بشینم همیشه ،حوصلم سررفته حسابی ،جلو نشسته مادرش ،پنح تا دخترای خواهر شوهرامم عقبن پام دار له میشه حتی ب دختر خواهر شوهرم تعارف میزنه بیاجلو ولی ب من نه😏😏😏 ،حسرت ب دل موندم تواین هفت سال یبار جلو بشینم 😥😥😥😥بدون تعارف میره جلو همیشه یه ساعته توراهیم
مادرشوهر شمام همیشه جلوی جاش 😐