2777
2789

چند وقتیه این حسو دارم!

مادرشوهرم پکره تو خودشه حرف نمیزنه دائما ناراحته

اینو دیگه همه فهمیدن 

برام عیدی اوردن بدتر از صدتا فحش بود شوهرخالم که برادرشوهر بزرگمه به مادرش گفت اینا چیه بردین ظاهرا مادرشوهرم سرشو انداخت پایین و گریه کرد گفت از دلم خبر ندارین!

مریضی خواهرشو بهونه میکنه ولی اینطور نیست خواهرش خوب شده و الان سرحاله!

من از وقتی مشکوک شدم که ...


عیدی پدر و مادرم و برادرم داییام و مادربزرگم و خالم اینا و عمه های شوهرم رو شام دعوت کردن 

جاریم که باهاشون تو یه خونه زندگی میکنه (خودش خونه داره ولی اونجا زندگی میکنه) صبخ تا شب بیرون بود ما گفتیم و خندیدیم و ناهار خوردیم و عصرونه و رفتیم باغ کاهو کندیم خوردیم غروب جاریم و شوهر و بچش اومدن 

نشست عین مهمون! نگفت ببینم شام پختین چی پختین چی نپختین چیکار کردین چیکار نکردین!

مهمونا اومدن دست به هیچی نزد من پذیرایی کردم!

درصورتی که من اونجا فقط یه مهمونم و اینو دیروز از چند نفر شنیدم که به تو چه که پذیرایی میکردی وظیفه جاریت بود چون اون صابخونه بود و تو مهمون!


یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

من استکانا و پیش دستی ها رو شستم پسرخالم صدام کرد داشتیم حرف میزدیم میخندیدیم پسرعموی شوهرمم بود 


برگشتم داشتم شیرآبو میبستم یهو دیدیم پام سوخت برگشتم دیدیم جاریم بزور داره در کابینتو باز میکنه! یه لگد زدم به کابینت گفتم صبر کن دیگه اه بغضم گرفته بود از شدت دردش اونم هیچی نگفت رفت!


انقدر درد میکرد پام حالت چهرم عوض شده بود شوهرم فهمید رفت به مادرش گفت این چیکار فاطمه داره که اینجوری میزنه پاش کبود شده! 


حالا از اونور بگم که جاریم و شوهرش میرن تو اتاقشون 


من منتظر بودم بابام از روشویی بیاد وضو بگیرم که مادرشوهرم رفت تو اتاق جاریم اینا 



یهو صدای جیغ و داد جاریم بلند شد! مادرشوهرم میگفت تو رو خدا بیاین آبروی منو تو مردم نبرین زشته😐 


من فکر میکردم چون نزدیک در اتاقشونم صداها رو میشنوم ولی غافل از اینکه صدای جیغ و دادشون تو پذیرایی هم رفته بود و داداشم ازم پرسیده بود صدای جیغ و داد از کجاست؟!


بعدم که موقع شام کشیدن من و خالم کشیدیم و باز اون نیومد!!!!!!


سر سفره اومد نشست داشت غذا میخورد که گوشیش زنگ خورد رفت دیگه نیومد 



بعد اینکه همه رفتن پسرعمه و خانم پسرعمه شوهرم گفتن میخوان برن خونه عمو و به ما گفتن شما هم بیاین رومون نمیشه! و ما هم رفتیم دیدیم جاریم و پسرعموهای پدرشوهرم اونجان!


شوهرم پوزخند زد گفت X و Y (جاریم و یکی از پسرعموهای پدرشوهرم) هماهنگ کردن باهم بیان عید دیدنی!!!!!!!!!😲


چند باری از این و اون شنیدم که یه حرفایی پشتشون هست! 


دیشب خالمم میگفت آره هست و راسته😲 


خیلی ناراحتم و دلم به حال بچشون میسوزه واقعا 


امیدوارم دروغ باشه متنفرم از هرچی آدم اینجوری!


از طرفی فوضول شدم که اون شب تو اتاق جاریم اینا چی شد که جیغ جیغ میکرد و چرا با مهمونا اینجور کرد! چرا سر شام رفت! چرا مادرشوهرم اینجوریه؟؟؟!!!!

هرچی کمتر بدونی بهتره تو این موارد 

آجیا واسه پسرم دعا کنید مشکلش رفع بشه خیلی حالم خرابه 😥😥😥 دعا کنید ناامید نشم 🙏🙏🙏خدا بچه سالم و صالح نصیبتون کنه 😭😭😭🌹🌹🌹🌹
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792