این چه زندگیه که یه خواب راحت ندارم وهمش بااسترس.طبقه دوم پدرشوهرم ایناییم.خودشون شش صب پامیشن یه سرکار میکنن تا دوازده شب .دوازده میخوابن.انتظار دارن من همینطوری باشم.هروقت میان بالا میبینن من دراز کشیدم فکرمیکنن یاخواب بودم یا میخوام بخوابم.کلا فکرمیکنن من صب تاشب همش خوابم.خیلی به خوابم گیرمیدن وحرف وحدیث راه میندازن.بااسترس میخوابم صبا بااسترس پامیشم.ظهرا نمیتونم یه ذره بخوابم.لعنت😭
بگیر بخواب بابا بیکاریا
دروقفل کن هر دفعه اومدن بگو حموم بودم خونه مامانم بودم به اونا چ چقد میخوابی😐
بابا کار خودتو بکن حرف اونا که کاری به شما نداره... بذار بگن تا خسته شن
عزیزم من با اینکه ازشونم دورن هربار میان هرکدوم میگن عه خواب بودی گفتیم حتما خوابی فک میکنن صب تا شب میخوابم اصلا هم برام مهم نیست بزار بگن آزاد باش
یه بار بهشون بگید نه شریکمید نه رفیقمید سرتون به کار خودتون باشه چه اصراری دارید سر بکشید تو زندگی. این واون. واقعا مزخرفه اخلاقتون
غذا خوردنتونم باهمه
تنها راهش دور شدن ومستقل شدنه
سالها با این افکار واین سبک زندگی کردن شما نمیتونی رویه رو عوض کنی
چرا خونتو جدا نمیکنی؟اصلا چرا از اول اجازه دادی هر روز بیان چکت کنن
درقفل کن راحت باش به اونا هیچ ربطی نداره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
32 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
