عصری رفتم پارک نزدیک خونمون یکم قدم بزنم آدما با فاصله زیاد از هم نشسته بودن, دخترا یکی از یکی خوشگل تر, همه دماغا عملی شدن همه انداما خوشگل( میدونم اندام با ورزش خوب میشه) , لبخند که میزنن دندونای مرتب
دلم گرفت آخه بین این همه دختر زیبا کی ممکنه نگاه من کنه که دماغم عقابیه دندونام نامرتب(هزینه درمانشو ندارم خانوادمم نمیدن)
همه میگن اعتماد بنفس داشته باش آخه ادم یه چیزی باید داشته باشه باشه که اعتماد بنفس داشته باشه مگه میشه خالی خالی بغض گلومو گرفته
هرجا میرم سرکار دختر خوشگلارو استخدام میکنن, تو دانشگاه هر پسری اگه سوالی میپرسیدم محل من نمیدادن ولی دوستای نازم همون سوالو میپرسیدن جواب میدادن!