پارسال دقیقا 98/9/8 بود بعد کلی سختی کسی که دوسش داشتم بهم پیام داد من همون موقع از خوشحالی اسکرین گرفتم تا اون لحظه و اون ساعت برای همیشه یادم بمونه... جز اون یسری عکس دو نفره باهم داشتیم... حتی گاها برام استوری میذاشت تو اینستا من خوشحال میشدم و از خیلیاش اسکرین گرفته بودم که برامون یادگاری بمونه
حتی چتامون یا ویساش که گاها دلم تنگ میشد و گوش میدادم... همه رو باید پاک کنم
با خودم قرار گذاشته بودم که امشب پاک شون کنم. امشب برام خیلی سخته
پارسال کجا بودیم و امسال کجاییم؟ کاش باهاش اون همه خاطره نداشتم... چی فکر میکردمو چیشد... گاها دلم براش تنگ میشه برای محبتاش برای وقتایی که میرفتیم بیرون...
الان که کروناس اما با خودم میگم بعد از این چطوری برم جاهایی که اخرین بارشو با اون رفته بودم؟ چطوری یه سنگ بزرگ بذارم رو دلمو همه چیو فراموش کنم
نگید برگرد یا شاید اون برگرده چون حتی اگه برگرده هم ما نمیتونیم باهم باشیم
ای کاش هر اتفاق دیگه ای میوفتاد جز اینکه بفهمم بیماره جنسیه
باید ازش متنفر باشم الان... ولی چرا نیستم؟ چرا با وجود چیزای بدی که ازش فهمیدم هنوزم دلم تنگ میشه؟ چه روزای سختیه کاش زودتر بگذره و تموم شه
کاش یکی بیاد تو زندگیم که این ادمو کلا فراموش کنم
حتی میخوام یه عکسی بذارم پروفایلم که فکر کنه من با یکی دیگه تو رابطم و کلا احتمال برگشتن اونم به صفر برسونم...