من چادر روسرم بود همون یه بار چاییم که دادم چادرم باز شد هی میگه پاشو لیوانارو جمع کن منم به داداشم گفتم یا پاشو چیکار کن منم منتقل میکردم داداشم انجام میداد مادر پسره هم گفت به مامانم حاج خانم من بیام کمک پاتون درد میکنه اصن اعصابم خورد شد😭
ایشالله خواستگار بعدیتون😅
حیثیتتو ب فنا داده مامانت پس😐
😄😄😄😄😄
عیب نداره سخت نگیر . چیز خاصی نشده
به مامانت بگو خب زیاد هم و راست نشی جلوشون
حالا مگه رسمه فقط چادر بپوشی تو خواسنگاری یهذچی میپوشیدی راحت بتونی پذیرایی کنی
ای وای😆😆منم تو خواستگاری یه چای دادم سینی سنگین بود جونم در امد خخخخخ بعدش بقیه کارهارو داداشم انجام داد
اصن حتی چایی هم شما نیارین
تا بدونن تو خانواده بهتون احترام میذارن و ارزش دارین
ما قبل اینکه بیان همه چیو اماده گذاشتیم رو میز بعدم مامانم و خالم پذیرایی کردن منم پامو انداخته بودم رو. پام با یه لبخند. نشسته بودم
حتی وقتی وارد شدم بهشون سلام کنم با مامانش فقط دست دادم و گفتم سلام واسه شوهرمم یه سر تکون دادم
از همون اول خودتو بگیر واسشون. اینجوری احترامت بیشتره
مامان من مهمون میاد دو دقیقه که نشستن مثلا در گوشمون ولی با صدایی که اونا میشنون میگه پاشین پذیرایی کنین چایی بیارین میوه هم بیارین...
فکر میکنه ما حواسمون نیست که پذیرایی کنیم
هر چی هم میگیم بهش فایده نداره
میخواسته بگه دخترم‌زبر و زرنگ و کاریه لابد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
19 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
